تنی چند از خادمین موکب اکنون به صورت خودجوش در کنار جنب غرفه تبریز ۲۰۱۸ دست به ابتکاری زده اند و راهنمایی و به مقصد رساندن گمشده ها را بر عهده گرفته اند.خادم جوان موکب ،کنار پیرزنی ایستاده و منتظر است ویلچری آماده شود و این پیرزن را که دیگر از نای و نفس افتاده به آدرسی که قبلا با تماس تلفنی گرفته اند، برسانند او می گوید:هر کاری که از دستمان می آید در راه خدمت به این زایران انجام خواهیم داد تا شاید یکی قبول حضرتش بیفتد.براستی که در این سیل عظیم خیلی ها که خود را گم کرده اند،پیدا می شوند.
خادمان اینجا تنها به عشق حسین از یکدیگر سبقت میگیرند، خادم آشپزباشی ما ، در پاسخ به تشکر فردی که از او غذا گرفته است میگوید: اینکه بیای و در کربلا خادمی کنی سعادتی است که نصیب هرکسی نمیشود.خیل عظیمی از خادمینی که اینجا حضور دارند کسبوکارشان را در شهر خود رها کردهاند و به کربلا، پایتخت معنوی این روزهای جهان آمدهاند تا بهرایگان به زائران حسینی خدمترسانی کنند و اجرشان را از صاحب این روزها بگیرند.
می شنوم خادم دیگری به زائران با احترام میگوید: هدف افرادی که بهعنوان خادم به این مکان متبرک آمدهاند این است که شما زائران اباعبدالله الحسین با خیال راحت به زیارت بپردازید و ذهنتان مشغولیتی جز زیارت نداشته باشد.
عمود به شمارگان ۱۳۹۴ نوای آشنایی را زمزمه می کند،همه در موکب تبریز به کاری مشغول اند از غذا گرفته تا خدمات پزشکی و اسکان و مراسمات فرهنگی همه و همه اکیب و گروه هایی را به خود اختصاص داده است.
تعدادی از خادمان به واکس زدن کفشها مشغولاند یا تنظیف و پاکسازی موکب را عهده دار شده اند، بسیاری از آنهایی مامور پاکبانی اند و یا واکسی شدهاند و کفش زائران را واکس میزنند هیچگاه در زندگیشان این کار را نکردهاند، اما امروز اینجا به عشق امام حسین حاضرند کوچکترین کارها را هم انجام دهند.
اینجا هر لقمه غذایی و هر تکه نانی که میخوری، هر جرعه آبی که مینوشی مزهای دیگر دارد مگر میشود به عشق حسین کاری انجام داد و مزهای متفاوت ندهد.خادمی در کربلا سعادت است.
***
و سرانجام به بینالحرمین رسیدم، هوای اینجا هوایی دیگر است، جنس خاکش گویی زمینی نیست، بینالحرمین یعنی جایی میان فرق شکافته حسین (ع) و گلوی تشنه ابوالفضل عباس (ع)، به اینجا که برسی دیگر حواست به سمت چیزی جز دو حرم نمیرود، به چهره افرادی که در ازدحام جمعیت با چشمهایی اشکبار ایستادهاند نگاهی میکنم، هرکسی با کولهبار دلتنگیاش به اینجا آمده است.
و چه زود اربعین از راه رسید، همان اربعینی که زینب را به برادرش رساند، همان برادری که همچون جاذبهای پیر و جوان، کوچک و بزرگ و حتی مسیحی را بهسوی خود، به همانجایی که با ریختن خونش اسلام را زنده نگهداشته است میکشاند.
اینجا کربلا، میعادگاه عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) است، عاشقانی از سراسر عالم هرساله به اینجا میآیند، رنج سفر را بر خود هموار میکنند آنهم فقط برای امضای سند حسینی بودنشان، برای اینکه بگویند اسلام هنوز زنده است.
آری اینجا کربلاست، جایی که غوغای شور حسینی در آنجا برپاست. اینکه کربلا بیایی و بروی مهم نیست، اینکه از کربلا چه درسی را با خود به یادگار ببری و در زندگی به کارش بگیری مهم است.