زمینلرزهها حتی در قرن بیست و یکم هم – با وجود پیشرفتهای چشمگیر در صنعت ساختمان – همانقدر ویرانگر و مخرب بودهاند؛ (زلزلهی پنجم دیماه ۱۳۸۲ بم، بیش از ۳۰ هزار کشته و خرابی گسترده در این شهر تاریخی بر جای گذاشت).
آسیب پذیری شهرها و مراکز پرجمعیت از مخاطرات محیطی در کشورهایی که از محیط طبیعی پرمخاطره برخوردارند، چالش مهمی در برابر علوم شهرشناسی، مدیریت، علوم مهندسی و برنامهریزی به شمار میروند. از دهههای میانی سدهی بیستم میلادی، مطالعات و تحقیقات در بارهی بافتهای تاریخی و قدیمی و فرسوده شهری آغاز شدهاند اما آسیبپذیری بافتهای مذکور در برابر زلزله از دههی ۹۰ میلادی مورد توجه قرار گرفته و در ایران نیز از اواسط دههی ۷۰ به این موضوع اهمیت داده شده، که در واقع با غفلت از اهمیت موضوع همراه بوده است.
اهمیت آسیب پذیری شهرهای بزرگ ایران در برابر زلزله – به خصوص بافتها و فضاهای فرسودهی آنها – در حالیکه با وجود نقش کلیدیشان در زندگی و معاش جمعیت پر تعداد، مرکزیت اداری نواحی و شهرهای پیرامونی و تمرکز گستردهی امکانات و خدمات رفاهی و امدادی، در بستر طبیعی ناامنی آرمیدهاند، قابل توجه است.
برخی مطالعات بر روی “نظامهای آسیبزا و تأثیرپذیر” در درون نظام شهری و محدودهی بافتهای قدیمی کلانشهرهای ایران، از آسیبپذیری بالای این بافتها در برابر زلزله خبر میدهد. هفت متغیر در حوزهی جمعیت، فعالیت و ویژگیهای فیزیکی ـ کالبدی و آسیبپذیری هر یک از متغیرها، چگونگی پراکنش آنها در سطح بلوکها در تابع مورد نظر قابل محاسبه و وضعیت آسیبپذیری محدودهی مورد بررسی بر اساس وزن کل متغیرها در سطح نواحی و بلوکهای شهری، قابل تجزیه و تحلیل هستند. نتایج بررسی صورت گرفته توسط پژوهشگران دانشگاهی و مستقل، نشان از آن دارد که با در نظر گرفتن «نظامهای آسیبزا» و «نظامهای تأثیرپذیر» در درون سیستم شهری و بافت فرسودهی کلانشهرها، متغیرهای فاصلهی کاربریها از فضاهای باز، دسترسی به محدودهی آسیبپذیر، سال احداث بنا و نوع مصالح ساختمانها، به ترتیب بیشترین تأثیر را در آسیبپذیری مناطق مختلف شهری از زلزله دارند. متغیرهای مذکور، در انطباق با ساختار و توزیع فعالیتهای شهری که بر فعالیتهای فرامنطقهیی و توزیع متمرکز آنها در نواحی دیگر متکی بوده و میزبان جمعیت سیال قابل توجهی نیز هستند، آسیبپذیری بافتهای فرسودهی شهری در برابر زلزله را افزایش میدهد.
از لحاظ نظری نیز به رغم تفاوتهایی که فضاها و بافتهای فرسودهی کلانشهرهای ایران در برابر زلزله دارند، اصول و نتایج ناشی از بررسی پژوهشهای مختلف در بارهی آسیبپذیری فضاها و بافتهای فرسودهی که در برخی از کلانشهرها صورت گرفته است، نشان میدهد که – پس از در نظر گرفتن ملاحظات خاص هر کدام از آنها – الگوی نسبتاً واحدی در ساختار و آسیبپذیری نواحی پر جمعیت و کلانشهرهای ایران در برابر زلزله و البته هر آسیب محیطی دیگری وجود دارد.
آسیبپذیری شهرها و به خصوص بافتهای قدیمی و فرسوده در برابر زلزله، به عنوان مسألهیی جهانی پیشِ روی متخصصان رشتههای گوناگون قرار گرفته است. این وضع در کشورهای دارای ساختار طبیعی مخاطرهآمیز، از جمله ایران، طی دهههای اخیر به صورتی حادتر نمود یافته است. استقرار غالب کلانشهرهای ایران در پهنهی کنونی که زلزلهخیزی، از جمله مخاطرات طبیعی آنها بوده و این شهرها را در برابر مخاطرات ناشی از زلزلهی احتمالی و پیامدهای گوناگون آن قرار داده است. اهمیـت و اولویت این مسأله زمانی آشکارتر میشود که به مقر و موقعیت جغرافیایی، اهمیت سیاسـی و کارکردهـای گونـاگون ایـن کلانشهرها و نیز جایگاه بینالمللی برخی از آنها توجه شود، چرا که کلانشهرهایی نظیر تهران، تبریز، مشهد و… هر کدام به عنـوان کلانشهرهای بزرگ کشور ایران، دارای عملکردهای وسیع اقتصادی، ارتباطی، سیاسی، خدماتی، فرهنگی و جز اینها در مقیاس منطقـه ی و ملی و حتی بینالمللی هستند.
هستههای مرکزی کلانشهرهای ایران که بافت تاریخی و قدیمی نیز عموماً در آن مستقر است، عموماً در بر گیرندهی مجموعهیی از فضاها و بافـتهـای گوناگون شهریاند که بنا به خصلت تاریخی خود میتوانند در برابر عـدم تعـادلهـای ناشی از بروز زلزله دچار نابهسامانیهای فیزیکی حاد شوند و بحران حیات شهری را بهوجود آورند. در چنین وضـعیتی خطـر زلزله )به استناد مطالعات شرکت بینالمللی جایکا،(۱۳۷۸ تمامی مناطق شهری و بهخصوص بافت فرسوده و مرکزی آن را به شدت تهدید میکند. هر چند خطر زلزله در محل گسلها و حواشی آنها حادتر است، ولی آثار مخرب آن اغلب در مقیاس کل شهر و منطقهی شهری – کم و بیش – ظاهر میشود. تداوم این وضع، حتا با فرض حذف زلزلـه، مـیتوانـد ناکارآمدی بخشهای مختلف شهری را در انجام وظایف و کارکردهای گوناگون آن تشدید و در لحظهی بروز زلزلهی محتمل، به فاجعهیی بزرگ تبدیل شود. متأسفانه، تاکنون در حد اهمیـت و حـساسیت ایـن مـسأله بـا آن برخـورد نـشده و اقدامهای انجام شده عمدتاً در محدودهی زمانی ۱۵سالهی گذشته صورت گرفته است که گر چه در جای خود بسیار باارزش هـستند
اما نتایج اغلب مطالعات انجام شده، از آسیبپذیری بافتهای فرسوده در سراسر کلانشهرها و حتا کـانونهـای جمعیتـی همجوار آنها حکایت دارد.
کارشناسان و متخصصان امر، بررسی و شناخت علمی بافت فرسـودهی کلانشـهرها را ـ اعـم از قدیم و جدید ـ در مقیاس خانه، واحد همسایگی، بلوک، محله، ناحیه و منطقه، نیاز اساسی هر گونه دخالت در این بافتها میدانند، چرا که در غیاب این گونه مطالعات، ممکن است جراحیهایی در فضاها و بافتهای شـهری صـورت گیـرد کـه مشکلات جدیدی را برای این شهر بهوجود آورد. بنا بر این انجام مطالعات و بررسیهـای علمـی ـ پایـهیی و کـاربردی در مورد فضاها و بافتهای آسیبپذیر در برابر زلزله از دیدگاه رشـتههـای گونـاگون و حتـا بـینرشـتهیی در اولویـت قـرار میگیرد.
شهرها نظامهایی پویا و حاصل تعامل انسان و محیط طبیعی در طی روزگاران هستند و برای حفظ و تکامل و توسعه نیـاز به تعادل دارند. هر گونه عدم تعادل در نظامهای درون شهر )یعنی فضاها و بافتهای شهری( و نظامهـای بیـرون شـهر )یعنی عرصههای نزدیک و دور پیراشهری و منطقهیی( موجب بیثباتی و ناپایداری آن میشود. بـیتعـادلی هنگـامی رخ میدهد که نظامهای درون و بیرون شهر در معرض دگرگونیهای ناگهانی و بدون برنامهی قبلی قرار میگیرنـد. از دیـدگاه مدیریت بحران، نظامهای مؤثر در حیات شهر را به طور کلی میتوان به دو نوع طبقهبندی کرد:
۱- نظامهای آسیبزا
۲- نظامهای تأثیرپذیر
منظور از »نظامهای آسیبزا«، فرایندهای طبیعی و انسانی است که میتوانند آثار فاجعهآمیـز داشـته باشـند. زلزلـه، طوفان، انفجار بمب، و نشت گازهای اتمی از آن جملهاند. منظور از »نظامهای تأثیرپذیر«، هر دسـتگاه و ابـزار مـصنوعی است که برای بقای حیات انسان و جامعهی بشری ضروری است و امکان دارد کـه از تقابـلهـای نهـایی خـود بـا »نظـام آسیبزا«، تأثیر پذیرد. تحقیقات فاجعهپژوهشی نشان داده است که رویدادهای فاجعهآمیز و چگـونگی خـسارتهـای آن، نباید ثابت و همسطح انگاشته شوند، چرا که بین وقایع فاجعهآفرین و خسارتهای حاصل از آنها، همواره آمیختگـیهـایی وجود دارد. این آمیختگیها به مناسبات بین آنها بازمیگردد و اغلب، آنجا که سانحه به فاجعه تبدیل میشود، زمینـههـا و عوامل و فرایندهای طبیعی و انسانی دیگری نیز میتوانند در آن تأثیر داشته باشند. به این ترتیب، حالتهایی کـه ممکـن است در »نظامی تأثیرپذیر« رخ دهد )یعنی میزان، نوع و چگونگی خسارتها(، مجموعهیی است فرعی که تابع مجموعـهی اصلی یعنی همان »نظام آسیبزا« است. برای مثال، آبگونگی خاک میتواند خسارتهای زلزله را تشدید کند؛ حال آنکـه باران در خاموش کردن آتشسوزیها تأثیر دارد. به همین ترتیب، »نظامهای تأثیرپذیر« ممکن است »نظامهای آسیبزا« را فعال سازند. مثلاً شرایط بهداشتی نامناسب، موجب طاعون میشود و بدین ترتیب »نظام تأثیرپـذیر«، خـود بـه »نظـام آسیبزا« بدل میگردد و یا اینکه »نظام آسیبزا« را از کار بازمیدارد. تدابیری که در مناطق سیلخیز از جاری شدن سیل و ایجاد خسارتها جلوگیری میکنند، از این نوعاند. به همین طریق »نظام تأثیرپذیر« بر وضعیت خود نیز تأثیر میگذارد، به گونهیی که وضعیت موجود را حفظ میکند یا به وضعیت طبیعی بازمیگردد و یا باعـث تـشدید خـسارتهـا مـی شـود.
نگارنده: زکیه لطف اللهی