تبریز ما: زمینلرزهها در طول تاریخ این سرزمینِ گسترده، آمدهاند؛ برخی از آنها شهرها را با خاک یکسان کردهاند (زلزلهی تبریز – 858 میلادی یا زلزلهی 1843 خوی)، برخی دیگر، هزاران کشته و چند ده برابر زخمی بر جای گذاشتهاند (زلزلهی 1721 تبریز بیش از 250 هزار نفر و زلزلههای 1779 و 1780 تبریز هر کدام بیش از 100هزار نفر – فقط – کشته داشتهاند) برخی از زلزلهها، پسلرزههای طولانی (گاهی تا یکسال و بیشتر) به دنبال خود آوردهاند؛ (زلزلهی 893 اردبیل یا 956 همدان)
زمینلرزهها حتی در قرن بیست و یکم هم – با وجود پیشرفتهای چشمگیر در صنعت ساختمان – همانقدر ویرانگر و مخرب بودهاند؛ (زلزلهی پنجم دیماه 1382 بم، بیش از 30 هزار کشته و خرابی گسترده در این شهر تاریخی بر جای گذاشت).
آسيب پذيری شهرها و مراکز پرجمعیت از مخاطرات محيطی در کشورهایی که از محيط طبيعی پرمخاطره برخوردارند، چالش مهمی در برابر علوم شهرشناسی، مديريت، علوم مهندسی و برنامهريزی به شمار میروند. از دهههای میانی سدهی بیستم میلادی، مطالعات و تحقيقات در بارهی بافتهای تاريخی و قديمی و فرسوده شهری آغاز شدهاند اما آسيبپذيری بافتهای مذکور در برابر زلزله از دههی 90 ميلادی مورد توجه قرار گرفته و در ايران نيز از اواسط دههی 70 به اين موضوع اهميت داده شده، که در واقع با غفلت از اهميت موضوع همراه بوده است.
اهميت آسيب پذيري شهرهای بزرگ ایران در برابر زلزله – به خصوص بافتها و فضاهای فرسودهی آنها – در حالیکه با وجود نقش کلیدیشان در زندگی و معاش جمعیت پر تعداد، مرکزیت اداری نواحی و شهرهای پیرامونی و تمرکز گستردهی امکانات و خدمات رفاهی و امدادی، در بستر طبيعی ناامنی آرمیدهاند، قابل توجه است.
برخی مطالعات بر روی “نظامهای آسيبزا و تأثيرپذير” در درون نظام شهری و محدودهی بافتهای قدیمی کلانشهرهای ایران، از آسيبپذيری بالای این بافتها در برابر زلزله خبر میدهد. هفت متغير در حوزهی جمعيت، فعاليت و ويژگيهای فيزيکی ـ کالبدی و آسيبپذيری هر يک از متغيرها، چگونگی پراکنش آنها در سطح بلوکها در تابع مورد نظر قابل محاسبه و وضعيت آسيبپذيری محدودهی مورد بررسی بر اساس وزن کل متغيرها در سطح نواحي و بلوکهای شهری، قابل تجزيه و تحليل هستند. نتايج بررسی صورت گرفته توسط پژوهشگران دانشگاهی و مستقل، نشان از آن دارد که با در نظر گرفتن «نظامهای آسيبزا» و «نظامهای تأثيرپذير» در درون سيستم شهری و بافت فرسودهی کلانشهرها، متغيرهای فاصلهی کاربریها از فضاهای باز، دسترسي به محدودهی آسيبپذير، سال احداث بنا و نوع مصالح ساختمانها، به ترتيب بيشترين تأثير را در آسيبپذيری مناطق مختلف شهری از زلزله دارند. متغيرهای مذکور، در انطباق با ساختار و توزيع فعاليتهای شهری که بر فعاليتهای فرامنطقهیی و توزيع متمرکز آنها در نواحی دیگر متکی بوده و میزبان جمعيت سيال قابل توجهی نیز هستند، آسيبپذيری بافتهای فرسودهی شهری در برابر زلزله را افزايش میدهد.
از لحاظ نظری نيز به رغم تفاوتهايی که فضاها و بافتهای فرسودهی کلانشهرهای ایران در برابر زلزله دارند، اصول و نتايج ناشی از بررسی پژوهشهای مختلف در بارهی آسيبپذيری فضاها و بافتهای فرسودهی که در برخی از کلانشهرها صورت گرفته است، نشان میدهد که – پس از در نظر گرفتن ملاحظات خاص هر کدام از آنها – الگوی نسبتاً واحدی در ساختار و آسیبپذیری نواحی پر جمعیت و کلانشهرهای ایران در برابر زلزله و البته هر آسیب محیطی دیگری وجود دارد.
آسيبپذيري شهرها و به خصوص بافتهاي قديمي و فرسوده در برابر زلزله، به عنوان مسألهیی جهانی پيشِ روی متخصصان رشتههای گوناگون قرار گرفته است. اين وضع در كشورهای دارای ساختار طبيعی مخاطرهآميز، از جمله ايران، طي دهههای اخير به صورتی حادتر نمود يافته است. استقرار غالب کلانشهرهای ایران در پهنهی كنونی كه زلزلهخيزی، از جمله مخاطرات طبيعي آنها بوده و اين شهرها را در برابر مخاطرات ناشی از زلزلهی احتمالی و پيامدهای گوناگون آن قرار داده است. اهميـت و اولويت اين مسأله زمانی آشكارتر ميشود كه به مقر و موقعيت جغرافيايی، اهميت سياسـی و كاركردهـای گونـاگون ايـن کلانشهرها و نيز جايگاه بينالمللی برخی از آنها توجه شود، چرا كه کلانشهرهایی نظیر تهران، تبریز، مشهد و… هر کدام به عنـوان كلانشهرهای بزرگ کشور ايران، دارای عملكردهای وسيع اقتصادی، ارتباطی، سياسی، خدماتی، فرهنگی و جز اينها در مقياس منطقـه ی و ملی و حتی بينالمللی هستند.
هستههای مرکزی کلانشهرهای ایران که بافت تاريخی و قديمی نیز عموماً در آن مستقر است، عموماً در بر گيرندهی مجموعهیی از فضاها و بافـتهـای گوناگون شهریاند كه بنا به خصلت تاريخی خود میتوانند در برابر عـدم تعـادلهـای ناشی از بروز زلزله دچار نابهسامانیهای فيزيكي حاد شوند و بحران حيات شهری را بهوجود آورند. در چنين وضـعيتی خطـر زلزله )به استناد مطالعات شركت بينالمللی جايكا،(1378 تمامی مناطق شهری و بهخصوص بافت فرسوده و مركزی آن را به شدت تهديد میكند. هر چند خطر زلزله در محل گسلها و حواشی آنها حادتر است، ولی آثار مخرب آن اغلب در مقياس كل شهر و منطقهی شهری – كم و بيش – ظاهر ميشود. تداوم اين وضع، حتا با فرض حذف زلزلـه، مـيتوانـد ناكارآمدی بخشهای مختلف شهری را در انجام وظايف و كاركردهای گوناگون آن تشديد و در لحظهی بروز زلزلهی محتمل، به فاجعهیی بزرگ تبديل شود. متأسفانه، تاكنون در حد اهميـت و حـساسيت ايـن مـسأله بـا آن برخـورد نـشده و اقدامهای انجام شده عمدتاً در محدودهی زمانی 15سالهی گذشته صورت گرفته است كه گر چه در جای خود بسيار باارزش هـستند
اما نتايج اغلب مطالعات انجام شده، از آسيبپذيری بافتهای فرسوده در سراسر کلانشهرها و حتا كـانونهـای جمعيتـی همجوار آنها حكايت دارد.
كارشناسان و متخصصان امر، بررسی و شناخت علمی بافت فرسـودهی کلانشـهرها را ـ اعـم از قديم و جديد ـ در مقياس خانه، واحد همسايگی، بلوك، محله، ناحيه و منطقه، نياز اساسی هر گونه دخالت در اين بافتها ميدانند، چرا كه در غياب اين گونه مطالعات، ممكن است جراحیهايی در فضاها و بافتهای شـهری صـورت گيـرد كـه مشكلات جديدی را برای اين شهر بهوجود آورد. بنا بر اين انجام مطالعات و بررسیهـای علمـی ـ پايـهیی و كـاربردی در مورد فضاها و بافتهای آسيبپذير در برابر زلزله از ديدگاه رشـتههـای گونـاگون و حتـا بـينرشـتهیی در اولويـت قـرار ميگيرد.
شهرها نظامهايي پويا و حاصل تعامل انسان و محيط طبيعي در طي روزگاران هستند و براي حفظ و تكامل و توسعه نيـاز به تعادل دارند. هر گونه عدم تعادل در نظامهاي درون شهر )يعني فضاها و بافتهاي شهري( و نظامهـاي بيـرون شـهر )يعني عرصههاي نزديك و دور پيراشهري و منطقهیی( موجب بيثباتي و ناپايداري آن ميشود. بـيتعـادلي هنگـامي رخ ميدهد كه نظامهاي درون و بيرون شهر در معرض دگرگونيهاي ناگهاني و بدون برنامهی قبلي قرار ميگيرنـد. از ديـدگاه مديريت بحران، نظامهاي مؤثر در حيات شهر را به طور كلي ميتوان به دو نوع طبقهبندي كرد:
1- نظامهاي آسيبزا
2- نظامهاي تأثيرپذير
منظور از »نظامهاي آسيبزا«، فرايندهاي طبيعي و انساني است كه ميتوانند آثار فاجعهآميـز داشـته باشـند. زلزلـه، طوفان، انفجار بمب، و نشت گازهاي اتمي از آن جملهاند. منظور از »نظامهاي تأثيرپذير«، هر دسـتگاه و ابـزار مـصنوعي است كه براي بقاي حيات انسان و جامعهی بشري ضروري است و امكان دارد كـه از تقابـلهـاي نهـايي خـود بـا »نظـام آسيبزا«، تأثير پذيرد. تحقيقات فاجعهپژوهشي نشان داده است كه رويدادهاي فاجعهآميز و چگـونگي خـسارتهـاي آن، نبايد ثابت و همسطح انگاشته شوند، چرا كه بين وقايع فاجعهآفرين و خسارتهاي حاصل از آنها، همواره آميختگـيهـايي وجود دارد. اين آميختگيها به مناسبات بين آنها بازميگردد و اغلب، آنجا كه سانحه به فاجعه تبديل ميشود، زمينـههـا و عوامل و فرايندهاي طبيعي و انساني ديگري نيز ميتوانند در آن تأثير داشته باشند. به اين ترتيب، حالتهايي كـه ممكـن است در »نظامي تأثيرپذير« رخ دهد )يعني ميزان، نوع و چگونگي خسارتها(، مجموعهیی است فرعي كه تابع مجموعـهی اصلي يعني همان »نظام آسيبزا« است. براي مثال، آبگونگي خاك ميتواند خسارتهاي زلزله را تشديد كند؛ حال آنكـه باران در خاموش كردن آتشسوزيها تأثير دارد. به همين ترتيب، »نظامهاي تأثيرپذير« ممكن است »نظامهاي آسيبزا« را فعال سازند. مثلاً شرايط بهداشتي نامناسب، موجب طاعون ميشود و بدين ترتيب »نظام تأثيرپـذير«، خـود بـه »نظـام آسيبزا« بدل ميگردد و يا اينكه »نظام آسيبزا« را از كار بازميدارد. تدابيري كه در مناطق سيلخيز از جاري شدن سيل و ايجاد خسارتها جلوگيري ميكنند، از اين نوعاند. به همين طريق »نظام تأثيرپذير« بر وضعيت خود نيز تأثير ميگذارد، به گونهیی كه وضعيت موجود را حفظ ميكند يا به وضعيت طبيعي بازميگردد و يا باعـث تـشديد خـسارتهـا مـي شـود.
نگارنده: زکیه لطف اللهی
تبریز ما: زمینلرزهها در طول تاریخ این سرزمینِ گسترده، آمدهاند؛ برخی از آنها شهرها را با خاک یکسان کردهاند (زلزلهی تبریز – 858 میلادی یا زلزلهی 1843 خوی)، برخی دیگر، هزاران کشته و چند ده برابر زخمی بر جای گذاشتهاند (زلزلهی 1721 تبریز بیش از 250 هزار نفر و زلزلههای 1779 و 1780 تبریز هر کدام بیش از 100هزار نفر – فقط – کشته داشتهاند) برخی از زلزلهها، پسلرزههای طولانی (گاهی تا یکسال و بیشتر) به دنبال خود آوردهاند؛ (زلزلهی 893 اردبیل یا 956 همدان)
زمینلرزهها حتی در قرن بیست و یکم هم – با وجود پیشرفتهای چشمگیر در صنعت ساختمان – همانقدر ویرانگر و مخرب بودهاند؛ (زلزلهی پنجم دیماه 1382 بم، بیش از 30 هزار کشته و خرابی گسترده در این شهر تاریخی بر جای گذاشت).
آسيب پذيری شهرها و مراکز پرجمعیت از مخاطرات محيطی در کشورهایی که از محيط طبيعی پرمخاطره برخوردارند، چالش مهمی در برابر علوم شهرشناسی، مديريت، علوم مهندسی و برنامهريزی به شمار میروند. از دهههای میانی سدهی بیستم میلادی، مطالعات و تحقيقات در بارهی بافتهای تاريخی و قديمی و فرسوده شهری آغاز شدهاند اما آسيبپذيری بافتهای مذکور در برابر زلزله از دههی 90 ميلادی مورد توجه قرار گرفته و در ايران نيز از اواسط دههی 70 به اين موضوع اهميت داده شده، که در واقع با غفلت از اهميت موضوع همراه بوده است.
اهميت آسيب پذيري شهرهای بزرگ ایران در برابر زلزله – به خصوص بافتها و فضاهای فرسودهی آنها – در حالیکه با وجود نقش کلیدیشان در زندگی و معاش جمعیت پر تعداد، مرکزیت اداری نواحی و شهرهای پیرامونی و تمرکز گستردهی امکانات و خدمات رفاهی و امدادی، در بستر طبيعی ناامنی آرمیدهاند، قابل توجه است.
برخی مطالعات بر روی “نظامهای آسيبزا و تأثيرپذير” در درون نظام شهری و محدودهی بافتهای قدیمی کلانشهرهای ایران، از آسيبپذيری بالای این بافتها در برابر زلزله خبر میدهد. هفت متغير در حوزهی جمعيت، فعاليت و ويژگيهای فيزيکی ـ کالبدی و آسيبپذيری هر يک از متغيرها، چگونگی پراکنش آنها در سطح بلوکها در تابع مورد نظر قابل محاسبه و وضعيت آسيبپذيری محدودهی مورد بررسی بر اساس وزن کل متغيرها در سطح نواحي و بلوکهای شهری، قابل تجزيه و تحليل هستند. نتايج بررسی صورت گرفته توسط پژوهشگران دانشگاهی و مستقل، نشان از آن دارد که با در نظر گرفتن «نظامهای آسيبزا» و «نظامهای تأثيرپذير» در درون سيستم شهری و بافت فرسودهی کلانشهرها، متغيرهای فاصلهی کاربریها از فضاهای باز، دسترسي به محدودهی آسيبپذير، سال احداث بنا و نوع مصالح ساختمانها، به ترتيب بيشترين تأثير را در آسيبپذيری مناطق مختلف شهری از زلزله دارند. متغيرهای مذکور، در انطباق با ساختار و توزيع فعاليتهای شهری که بر فعاليتهای فرامنطقهیی و توزيع متمرکز آنها در نواحی دیگر متکی بوده و میزبان جمعيت سيال قابل توجهی نیز هستند، آسيبپذيری بافتهای فرسودهی شهری در برابر زلزله را افزايش میدهد.
از لحاظ نظری نيز به رغم تفاوتهايی که فضاها و بافتهای فرسودهی کلانشهرهای ایران در برابر زلزله دارند، اصول و نتايج ناشی از بررسی پژوهشهای مختلف در بارهی آسيبپذيری فضاها و بافتهای فرسودهی که در برخی از کلانشهرها صورت گرفته است، نشان میدهد که – پس از در نظر گرفتن ملاحظات خاص هر کدام از آنها – الگوی نسبتاً واحدی در ساختار و آسیبپذیری نواحی پر جمعیت و کلانشهرهای ایران در برابر زلزله و البته هر آسیب محیطی دیگری وجود دارد.
آسيبپذيري شهرها و به خصوص بافتهاي قديمي و فرسوده در برابر زلزله، به عنوان مسألهیی جهانی پيشِ روی متخصصان رشتههای گوناگون قرار گرفته است. اين وضع در كشورهای دارای ساختار طبيعی مخاطرهآميز، از جمله ايران، طي دهههای اخير به صورتی حادتر نمود يافته است. استقرار غالب کلانشهرهای ایران در پهنهی كنونی كه زلزلهخيزی، از جمله مخاطرات طبيعي آنها بوده و اين شهرها را در برابر مخاطرات ناشی از زلزلهی احتمالی و پيامدهای گوناگون آن قرار داده است. اهميـت و اولويت اين مسأله زمانی آشكارتر ميشود كه به مقر و موقعيت جغرافيايی، اهميت سياسـی و كاركردهـای گونـاگون ايـن کلانشهرها و نيز جايگاه بينالمللی برخی از آنها توجه شود، چرا كه کلانشهرهایی نظیر تهران، تبریز، مشهد و… هر کدام به عنـوان كلانشهرهای بزرگ کشور ايران، دارای عملكردهای وسيع اقتصادی، ارتباطی، سياسی، خدماتی، فرهنگی و جز اينها در مقياس منطقـه ی و ملی و حتی بينالمللی هستند.
هستههای مرکزی کلانشهرهای ایران که بافت تاريخی و قديمی نیز عموماً در آن مستقر است، عموماً در بر گيرندهی مجموعهیی از فضاها و بافـتهـای گوناگون شهریاند كه بنا به خصلت تاريخی خود میتوانند در برابر عـدم تعـادلهـای ناشی از بروز زلزله دچار نابهسامانیهای فيزيكي حاد شوند و بحران حيات شهری را بهوجود آورند. در چنين وضـعيتی خطـر زلزله )به استناد مطالعات شركت بينالمللی جايكا،(1378 تمامی مناطق شهری و بهخصوص بافت فرسوده و مركزی آن را به شدت تهديد میكند. هر چند خطر زلزله در محل گسلها و حواشی آنها حادتر است، ولی آثار مخرب آن اغلب در مقياس كل شهر و منطقهی شهری – كم و بيش – ظاهر ميشود. تداوم اين وضع، حتا با فرض حذف زلزلـه، مـيتوانـد ناكارآمدی بخشهای مختلف شهری را در انجام وظايف و كاركردهای گوناگون آن تشديد و در لحظهی بروز زلزلهی محتمل، به فاجعهیی بزرگ تبديل شود. متأسفانه، تاكنون در حد اهميـت و حـساسيت ايـن مـسأله بـا آن برخـورد نـشده و اقدامهای انجام شده عمدتاً در محدودهی زمانی 15سالهی گذشته صورت گرفته است كه گر چه در جای خود بسيار باارزش هـستند
اما نتايج اغلب مطالعات انجام شده، از آسيبپذيری بافتهای فرسوده در سراسر کلانشهرها و حتا كـانونهـای جمعيتـی همجوار آنها حكايت دارد.
كارشناسان و متخصصان امر، بررسی و شناخت علمی بافت فرسـودهی کلانشـهرها را ـ اعـم از قديم و جديد ـ در مقياس خانه، واحد همسايگی، بلوك، محله، ناحيه و منطقه، نياز اساسی هر گونه دخالت در اين بافتها ميدانند، چرا كه در غياب اين گونه مطالعات، ممكن است جراحیهايی در فضاها و بافتهای شـهری صـورت گيـرد كـه مشكلات جديدی را برای اين شهر بهوجود آورد. بنا بر اين انجام مطالعات و بررسیهـای علمـی ـ پايـهیی و كـاربردی در مورد فضاها و بافتهای آسيبپذير در برابر زلزله از ديدگاه رشـتههـای گونـاگون و حتـا بـينرشـتهیی در اولويـت قـرار ميگيرد.
شهرها نظامهايي پويا و حاصل تعامل انسان و محيط طبيعي در طي روزگاران هستند و براي حفظ و تكامل و توسعه نيـاز به تعادل دارند. هر گونه عدم تعادل در نظامهاي درون شهر )يعني فضاها و بافتهاي شهري( و نظامهـاي بيـرون شـهر )يعني عرصههاي نزديك و دور پيراشهري و منطقهیی( موجب بيثباتي و ناپايداري آن ميشود. بـيتعـادلي هنگـامي رخ ميدهد كه نظامهاي درون و بيرون شهر در معرض دگرگونيهاي ناگهاني و بدون برنامهی قبلي قرار ميگيرنـد. از ديـدگاه مديريت بحران، نظامهاي مؤثر در حيات شهر را به طور كلي ميتوان به دو نوع طبقهبندي كرد:
1- نظامهاي آسيبزا
2- نظامهاي تأثيرپذير
منظور از »نظامهاي آسيبزا«، فرايندهاي طبيعي و انساني است كه ميتوانند آثار فاجعهآميـز داشـته باشـند. زلزلـه، طوفان، انفجار بمب، و نشت گازهاي اتمي از آن جملهاند. منظور از »نظامهاي تأثيرپذير«، هر دسـتگاه و ابـزار مـصنوعي است كه براي بقاي حيات انسان و جامعهی بشري ضروري است و امكان دارد كـه از تقابـلهـاي نهـايي خـود بـا »نظـام آسيبزا«، تأثير پذيرد. تحقيقات فاجعهپژوهشي نشان داده است كه رويدادهاي فاجعهآميز و چگـونگي خـسارتهـاي آن، نبايد ثابت و همسطح انگاشته شوند، چرا كه بين وقايع فاجعهآفرين و خسارتهاي حاصل از آنها، همواره آميختگـيهـايي وجود دارد. اين آميختگيها به مناسبات بين آنها بازميگردد و اغلب، آنجا كه سانحه به فاجعه تبديل ميشود، زمينـههـا و عوامل و فرايندهاي طبيعي و انساني ديگري نيز ميتوانند در آن تأثير داشته باشند. به اين ترتيب، حالتهايي كـه ممكـن است در »نظامي تأثيرپذير« رخ دهد )يعني ميزان، نوع و چگونگي خسارتها(، مجموعهیی است فرعي كه تابع مجموعـهی اصلي يعني همان »نظام آسيبزا« است. براي مثال، آبگونگي خاك ميتواند خسارتهاي زلزله را تشديد كند؛ حال آنكـه باران در خاموش كردن آتشسوزيها تأثير دارد. به همين ترتيب، »نظامهاي تأثيرپذير« ممكن است »نظامهاي آسيبزا« را فعال سازند. مثلاً شرايط بهداشتي نامناسب، موجب طاعون ميشود و بدين ترتيب »نظام تأثيرپـذير«، خـود بـه »نظـام آسيبزا« بدل ميگردد و يا اينكه »نظام آسيبزا« را از كار بازميدارد. تدابيري كه در مناطق سيلخيز از جاري شدن سيل و ايجاد خسارتها جلوگيري ميكنند، از اين نوعاند. به همين طريق »نظام تأثيرپذير« بر وضعيت خود نيز تأثير ميگذارد، به گونهیی كه وضعيت موجود را حفظ ميكند يا به وضعيت طبيعي بازميگردد و يا باعـث تـشديد خـسارتهـا مـي شـود.
نگارنده: زکیه لطف اللهی
[ad_2]
منبع : shahryarnews |
ثبت دیدگاه