صدای موتور گازی در خاطرات «کوچه باغ»/نامهای که ۲ سال در رفت و آمد بود از تبریز-معصومه درخشان: تا صدای موتور گازیاش در کوچه و محله میپیچید، در خانهها یکی یکی باز میشدند، مادران و دخترانی که چشم انتظار خبری از بابا، همسر و برادر خود بودند، چشمشان به خورجین آقای پستچی بود تا برایشان خبری […]
نویسنده : آژانس خبری تبریز ما تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۳۹۸ - ۰:۳۸صدای موتور گازی در خاطرات «کوچه باغ»/نامه رزمندهای که ۲ سال در رفت و آمد بود از تبریز-معصومه درخشان: تا صدای موتور گازیاش در کوچه و محله میپیچید، در خانهها یکی یکی باز میشدند، مادران و دخترانی که چشم انتظار خبری از بابا، همسر و برادر خود بودند، چشمشان به خورجین آقای پستچی بود تا برایشان […]
نویسنده : آژانس خبری تبریز ما تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۳۹۸ - ۰:۰۸