بعد از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ نگرش های متفاوتی به موضوع حضور زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی ایجاد گردید. مهمترین نگرشی که در میان مسئولین جمهوری اسلامی ایران آشکارا مورد تائید و پذیرش قرار گرفته است ، مبتنی بر حضور زنان در عرصه های اجتماعی با حفظ موازین شرعی بوده است. هرچند […]
بعد از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ نگرش های متفاوتی به موضوع حضور زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی ایجاد گردید. مهمترین نگرشی که در میان مسئولین جمهوری اسلامی ایران آشکارا مورد تائید و پذیرش قرار گرفته است ، مبتنی بر حضور زنان در عرصه های اجتماعی با حفظ موازین شرعی بوده است. هرچند همین نگاه نیز در دل خود قرائت های متفاوتی را پذیرفته است و آرا و اندیشه های متفاوتی نیز بوجود آمده است اما همه این ها یک سوی داستان بوده اند و سوی دیگر آن مخالفت های تلویحی با برآوده شدن مطالبات زنان بوده است. چه اینکه در طول این چهل سال نیز مطالبات زنان سمت وسوهای زیادی به خود یافته است که بعضا تعارض های اساسی با موازین شریعت داشته است. هرچند بخش عمده ای از فعالین حوزه زنان ترجیح میدهند در این خصوص اصلا وارد نشوند اما مخالفین کلی مطالبات زنان، اتفاقا ترجیح میدهند این مطالبات را به نوعی بولد کرده و از آن بعنوان نشانی از مضرات جنبش زنان در کشور یاد نمایند.این نویسندگان که اغلب به منش اصولگرایی خود افتخار مینمایند، همین جنبش های تقریبا بی خاصیت سیاسی زنان را بنوعی عامل مزاحم تحقق خواسته های اساسی زنان می دانند. برای نمونه می توان یادداشت خانم سودابه رادفر در سایت تابناک را ارائه نمود. هفته نامه تبریزما این یادداشت را عینا در اینجا می آورد و منتظر نظر منتقدانه یا حمایتی بانوان فعال در عرصه های اجتماعی تبریز می ماند.
خانم رادفر مینویسد:
فضای حقیقی و مجازی این روزها پر شده از شعارهای دو گروه با عناوین چهل سال پیروزی، ۴۰ سال افتخار و یا عناوینی برعکس! گویا میدان جنگ است این سالگشت! و اما آنچه که بیشتر به چشم میاید یا به چشم ما فعالان حوزه زنان میآید تبدیل موضوع «زنان» به آوردگاهی خونین است که هر لحظه بر گرد و خاک آن افزون میشود!
در این کارزار لحظه ای نیست که از رسانه های خارجی دقیق تر گرفته تا فیک نیوز ها، خبری، گزارشی، خاطره ای و تاریخ نگاری ای پیرامون زنان نبینیم و عجب آنکه همه با روکش آب طلایی از « دفاع ازحقوق زنان» و ما زنان ایران سالهاست غرق این پنداریم که اگر حمایت از بیگانه نخواهیم باید به کجا پناه ببریم؟ اگر بخواهیم بگوییم خودمان میدانیم و دولت و حکومتمان، باید چه کنیم؟! اگر بخواهیم مشکلاتمان را خودمان حل کنیم باید به کدام زبان حرف بزنیم؟
کسی هست به این مثلا طرفداران حقوق زنان بگوید:
اینکه مداوم ۴۰ سال تمام سعی کرده اید زنان را در مقابل نظام قرار دهید چه سودی جز تنگ تر شدن عرصه بر زنان و تبدیل مسائل فنی و اجتماعی زنان ایران به مسائل سیاسی و امنیتی، برای زنان ایران داشته است؟
یک بار پاسخ دهید که مداخلات شما به بهتر شدن وضعیت تنها یک زن ایرانی منجر شده است. تنها یک مثال بزنید که تحریکات شما دول به ظاهر طرفدار حقوق بشر منجر به نجات یک زن ایرانی شده باشد.
مسأله ورزشگاه رفتن زنان یک مسأله ساده و قابل حل بود اما چه کردید برای مطرح شدن خودتان! چه کردید برای سر خط اخبار شدن! چه کردید برای لایک و کامنت بیشتر و فیو استار شدن!
چه کردید؟!
میگویم چه کردید: دخترهای بسیاری را پرونده دار کردید، باعث شکاف دختران و خانواده شان شدید، نهادهای تصمیم گیر و ناظر را تحریک کردید که نگذارند و از این نگذاشتن ها حیات سیاسی خود را تأمین کردید. موضوع به این سادگی را به چالشی غامض برای دختران ورزش دوست تبدیل کردید.
با این مثال ساده میگذارم و میگذرم آنچه در مسائل دیگر انجام دادید و همه سراسر به ضرر زنان ایران!
ساعتها کلیپ و گزارش در رثای آزادی و حقوق زنان، زنان ایران را حق دار تر کرد و به حق رساند یا صرفا سوژه اخبار و رسانه های شما شد و باعث حساسیت بیشتر موضوعات حوزه زنان؟!
پس در ۴۰ سالگی ما، ما را به حال خود بگذارید که مرا به خیر تو امیدی نیست، شر مرسان!
منتظر نظر بانوان عزیز تبریز هستیم