لقمه نانی حلال با زرد قناری/حق با مسافر است یا راننده تاکسی؟ از تبریز- فاطمه داداشی: تیغ مستقیم آفتاب شقیقهاش را نشان گرفته و بیمهابا به آن میتابد حتی سایهبان ماشین نیز مانع از تابیدن آن نمیشود، یک فلاسک کوچک چای بغل دستش است و تکه نان سنگکی که دیگر حسابی خشک شده، چند […]
لقمه نانی حلال با زرد قناری/حق با مسافر است یا راننده تاکسی؟
از تبریز- فاطمه داداشی: تیغ مستقیم آفتاب شقیقهاش را نشان گرفته و بیمهابا به آن میتابد حتی سایهبان ماشین نیز مانع از تابیدن آن نمیشود، یک فلاسک کوچک چای بغل دستش است و تکه نان سنگکی که دیگر حسابی خشک شده، چند ساعتی از صبح گذشته و معلوم است که صبحانه کاملی نیز نخورده اما پی لقمه نانی حلال در مسیر هر روزهاش چشمش به مسافرانی است که آنها را سوار کند و نانی از این میان برچینند. در یک روز پاییز و تو در سه راه امین هستی، یک لحظه یادت میآید که در اداره (صدا و سیما) وسیلهای را جا گذاشتهای و اگر برنداری در این دو روز تعطیلات پیش رو به مشکل برخواهی خورد. خودت را به مسیر تاکسیها میرسانی و تصمیم داری که تا دیر نشده با تاکسی دربستی به اداره برسی، یک تاکسی جلوی پایت توقف میکند و سوار میشوی با این خیال که همه تاکسیها قیمتهای دربستی مسیرشان را میدانند، قیمت را نمیگویی ولی جلوی مصلا که میرسی، راننده میگوید: خانم تا جام جم ۱۵ تومان میشود، برق از سرت میپرد. چرا ۱۵ تومان؟ فوقش ۷ یا ۸ تومن میشود. آقا نگهدار میخوام پیاده بشم. مگه سرگردنه است؟ راننده جوان با غرولند تاکسی را متوقف میکند و پیاده میشوی ولی حسابی اعصابت خرد است، به تاکسی دیگری اشاره میکنی و سریع جلوی پایت ترمز میکند، همین ابتدا قیمت را میگویی و سوار میشوی، ۷ هزار تومان و سپس قضیه راننده قبلی را تعریف میکنی. راننده دلش پر است. «البته من از کار آن راننده دفاع نمیکنم ولی وضعیت خیلی بد است. تاکسیرانی متاسفانه تعداد زیادی از تاکسیهایش را به بازنشستههایی تحویل داده است که ماهی ۴،۵ میلیون بازنشستگی میگیرند و چنین فردی با من شخصی که تنها درآمدم از این راه است و از صبح تا شب در خیابانهای تبریز جان میکنم، فرق میکند، آنها فقط دنبال مسافر دربستی هستند و روزی سه یا چهار دربستی سوار کنند برایشان کافی است». او حرفهای دیگری نیز زد اینکه «تاکسیرانی به بهانه تبریز۲۰۱۸ از هر راننده تاکسی تبریزی ۲۰ هزار تومان دریافت کرده تا برایشان کلاس زبان بگذارد و این میان نه تنها کلاس برگزار نکرده، پولشان را نیز برنگردانده است». راننده ادامه میدهد: وقتی خبری از اختلاس میشنویم، تعجب میکنیم. خب این هم نوعی اختلاس است دیگر، اختلاس که شاخ و دم ندارد. در گرماگرم برنامههای تبریز ۲۰۱۸ خبرش را خوانده بودم اینکه به رانندگان تاکسی آموزش زبان انگلیسی داده خواهد شد و پوشش یکسانی خواهند داشت، خبر روی کاغذ زیبا به نظر میآید ولی دیدیم که در تبریز نتوانستند این طرح را عملی کنند. اول صبح است و در راسته کوچه از تاکسی پیاده میشوم. هنوز چند قدمی برنداشتهام که سر و صدایی مرا متوجه خود میکند، راننده تاکسی بر چشم به هم زدنی فحش و بدو بیراه گویان از ماشین پایین پریده و درب صندلی عقب را باز میکند و یقه مسافر را میگیرد. در اولین نگاه از این برخوردش خندهام میگیرد ولی با جمع شدن مردم و بالا گرفتن دعوا سر و کله پلیس هم که در همان حوالی است، پیدا میشود. راننده صدایش را در سرش انداخته و فریاد میزند.«زود باش کرایهام را بده، چی چی رو که از ارهگر تا بازار ۲ هزار تومان میشه، باید ۲۵۰۰ تومان بدی. بله این همه دعوا و بزن و بکوب سر همین ۵۰۰ تومان ناقابل بود. مسافر عین یک تکه چوب روی صندلی عقب افتاده و چندان تغییر محسوسی در چهرهاش دیده نمیشود، فقط در کمال خونسردی میگوید: آقا نمیدم بزن منو بکش،کرایه اونجا ۲ هزار تومان است، یه قرون بیشتر نمیدم. پلیس وارد عمل شده و کمی آرامش برقرار میشود. زن میانسالی که در حال گذر است و گوشه چادرش را به دندان گرفته غرولندی میکند و میگوید: خاک بر سرت مرد ببین سر ۵۰۰ تومان چه آبروریزی کرده، منم فکر کردم که قضیه ناموسی چیه که یقه مسافر رو گرفته. کمی از تحلیلش خندهام میگیرد اما به روی خودم نمیآورم و ماندهام که حق را به راننده نگونبخت بدهم یا مسافر خونسرد. از آنجایی که اکثر مسیرهایی که من تاکسی سوار میشوم، محدوده بازار تا خیابان جام جم هست، رانندگان کنجکاو وقتی متوجه میشوند که من کارمند صدا و سیما هستم حسابی سر درد و دلشان باز میشود. یکی از همین روزها مرد جوانی اصرار زیادی داشت که این مسئله را به خبرنگاران رادیو یا واحد خبر بدهم تا در این زمینه گزارش کار کنند تا یک نفر درد آنها را بشنود. او میگفت: از صبح ساعت ۶ از خانه میزنم بیرون تا مسافرکشی کنم و به خدا قسم که تا شب بیشتر از ۱۲۰ هزار تومان نمیتوانم کار کنم، تازه اگر ماشین با من یار باشد و خرج تراشی نکند، این پول سالم و دست نخورده به خانه برسد، در غیر این صورت نصف این پول کفاف خرج خانهام را خواهد داد. به گفته او رانندگان شخصی بازار آنها را کساد کردهاند و به هر ایستگاهی که میرسند یک ماشین شخصی زودتر از ما مسافری را سوار کرده و راه میافتند. در یکی از روزها خودم شاهد بودم، در مسیر چایکنار تنها مسافر تاکسی من بودم و باوجود گذر از محدوده بازار، دانشسرا مسافری در مسیر نبود که سوار کند. سر و کله دو نفر مسافر از دور پیدا شد که آن هم به برکت یک پژو ۲۰۶ از کف راننده رفت، به جای راننده من حرص میخورم.آخه اینا چرا این طوری میکنند، چرا تاکسی را گذاشته و سوار ماشین شخصی میشوند. راننده آهی میکشد و ادامه میدهد: خواهرم همه که مثل شما نیستند، فقط فکر مسیر خود هستند، فکر جیب و زندگی و بدبختیهای رانندههای تاکسی نیستند که ! در مسیر “یکه دکان تبریز” جایگاهی برای تاکسی وجود دارد که در مسیر یکه دکان تا راهنمایی مسافرکشی میکنند. هر زمان که من دیرم شود و احتیاج باشد که خود را دربست به اداره برسانم، خودم را به آنجامیرسانم. رانندگانی که چند ربع یا یک ساعت منتظر مسافرند اگر مسافر دربستی ببینند،کلی شاد میشوند ولی روش آنها نیز برای سوار کردن مسافر عجیب است یا برعهده شخص مسافر میگذارند که از بین ۱۰ تاکسی موجود یکی را انتخاب کند (که این کار سختی است) یا اینکه آخرین نوبت دربستی را در نظر میگیرند که آن هم هیچ وقت کسی راضی نیست و باز این وسط یک جر و بحثی میشود. خلاصه یکی از تاکسیها را انتخاب کرده و سوار میشوم، راننده تاکسی کلی اصرار دارد که سوار تاکسی او شوم ولی همقطارانش کلی به جان او غرمی زنند. بعد از سوار شدن به تاکسی گفتم، آقا مگه مشخص نیست که آخرین دربستی را کی برده؟ به خدا من از شدت عذاب وجدان وقتهایی که میخواهم دربستی بروم به خاطر این دعواها پایم نمیاد به این سمت بیام. راننده جواب قانعکنندهای نمیدهد و پایش را روی ترمز میگذارد و انگار که فتح عظیمی کرده باشد، با سرعت از کنار تاکسیها فاصله گرفته و مسیر چایکنار را در پیش میگیرد، راننده آشناست و از اهالی پایین شهر است. میگوید: من اینجا زیاد مسافرکشی نمیکنم، بیشتر مسیر ولیعصر تا بازار روز مسافرکشی میکنم، راستش هم مردم دست به نقدتر هستند و هم اینکه فرهنگ آن طرفها بیشتر است، هم تاکسیام دیرتر خراب میشود و احتیاج هم ندارم که بوهای عجیب غریب را تحمل کنم. نظری نمیدهم فقط یاد زمانهایی میافتم که همین راننده قبل از گرفتن پژوی جدیدش، یک تاکسی رنگ و رو رفته داشت که به خاطر حمل مسافران مسیر کشتارگاه همیشه خدا تاکسیاش بوی گوسفند میداد. باید سالها سوار تاکسیهای شهری شده باشی تا در این زمینه صاحب تجربه باشی و در این صورت است که میتوانی درد و دلهای رانندگان تاکسی را تشخیص دهی و گاها بعضی مواقع زیادهخواهیهایشان را. در یکی از روزهای پاییز در مسیر شهرک ارم یک تاکسی دربستی گرفتم تا خود را به اداره (صدا و سیما) برسانم، با اینکه در همان ابتدا قیمت را طی کرده بودم (۸ هزار تومان) اما نرسیده به توانیر، راننده قصد سوار کردن مسافر را کرد، با عصبانیت گفتم، آقا کجای دنیا دیده شده تاکسی دربستی راننده بخواهد مسافر سوار کند، آقا بزنید کنار من میخوام پیاده بشم. راننده از سوار کردن مسافر منصرف شده و شروع به غر زدن کرد که پولی که میخواهی بدهی کم است.گفتم، آقا من که به زور از شما نخواستم منو با این پول برسانید اگر راضی نبودید، همون اول میگفتید منم سوار تاکسی دیگری میشدم، خدارو شکر اون مسیر پر تاکسی است. خلاصه راننده از مسیر یوسفآباد به آبرسان زد و سریع مرا به مقصد رساند اما حسابی حرص خوردم از اینکه برخی رانندگان آنقدر بیملاحظه هستند. خانمها شاید این حرف مرا بهتر درک کنند که صندلی جلویی امنترین جا برای یک مسافر خانم است و من به شخصه شاید دقایق زیادی در کنار خیابان منتظر میشوم تا سوار تاکسی شوم که صندلی جلوییاش خالی است. گاهی نیز میشود که از مسافر آقایی که جلو نشسته است، خواهش کردهام که جایش را به من بدهد و به صندلی عقب برود و الحق والانصاف مردان تبریزی خود در این زمینه پیش دستی میکنند و حسابی خانمها را درک میکنند. ساعات کاری بالا و استرس شدید گاهی آستانه تحمل رانندگان را کاهش میدهد و چه بسا در این میان مسافران باید کمی وضعیت حال آنها را درک بکنند و زیاد مته به خشخاش نگذارند. برای اینکه به عنوان یک بانو در جامعه حضور داشته باشی خیلی پارامترها برای این حضور وجود دارد که یکی از آنها تامین فضای امن برای آن است، صبح علیالطلوع از خانه خارج میشوی و چه بسا تا غروب خورشید و تاریک شدن هوا کارت طول بکشد. قسم اصلی آن ایاب و ذهاب یک جنس مونث است که تامین امنیت این بخش قسمتی بر عهده نیروی انتظامی و دیگری بر عهده شهرداری با تامین وسایط نقلیه میباشد. این زردهای قناری سالهاست که در سطح شهر با حمل و نقل مسافران و به ویژه ما بانوان آرامش و امنیت ما را نیز برعهده دارند. مشکلات همیشه هست ولی امید که سازمانهای ذیربط با موشکافی و بررسی مشکلات این اقشار، باری از دوش این قشر زحمتکش بردارند تا آنها نیز شب را راحت برسر بالین بگذارند و کمتر غصه مشکلات را بخورند. انتهای پیام/۶۰۰۲۲/س