خبرنگار و گدا؛ ساعت به وقت گدایی/تعقیب و گریز در ژانر خبرنگار و گدا – کتایون حمیدی: ظهر یکی از روزهای تیرماه که آفتاب داغ ِ چلّه تابستان، حتی به آسفالت کف خیابان هم رحم نکرده است، زنی با چادر مشکی و رنگ پریده در گوشهای از خیابان میدان ساعت تبریز، منتهی به سه راهی طالقانی روی […]
خبرنگار و گدا؛ ساعت به وقت گدایی/تعقیب و گریز در ژانر خبرنگار و گدا
– کتایون حمیدی: ظهر یکی از روزهای تیرماه که آفتاب داغ ِ چلّه تابستان، حتی به آسفالت کف خیابان هم رحم نکرده است، زنی با چادر مشکی و رنگ پریده در گوشهای از خیابان میدان ساعت تبریز، منتهی به سه راهی طالقانی روی زمین نشسته که توجهم را به خود جلب میکند. خبرنگار و گدا، ساعت به وقت گدایی چادرش را به سر کشیده و نمیتوان چهرهاش را دید، چند اسکناس به همراه چندین سکه مقابل پاهایش است. نزدیکش میشوم؛ اسمش را میپرسم، «می خواهم به تو کمک کنم، مشکلت چیست مادر؟». به سوالم اعتنایی نمیکند، دوباره میپرسم، باز هم جواب نمیدهد، ظاهراً نمیشود از زیر زبانش حرف کشید، راه دیگری را امتحان میکنم؛ از کیفم اسکناس ۱۰ هزار تومانی در میآورم و به او میدهم تا بلکه زبانش باز شود! میگوید: «سه فرزند معلول دارم و شوهرم هم با یک تزریق هوا جان خود را از دست داد؛ تازه اجارهنشین هم هستم و ماههاست نمیتوانم اجارهام را پرداخت کنم». به همین چند جمله اکتفا میکند! با اینکه اصرار زیادی کردم ولی نه اسمی، نه آدرسی و نه شمارهای تا موضوع را با مسوولان امر در میان بگذارم. هفته سومی که با این خانم در همان محل مواجه میشوم، این بار بدون اینکه متوجه حضورم شود، در گوشهای نشسته و نگاهش میکنم. کاسبی بیدردسر در شهر «بدون گدا» ساعت ۱۵ بعد از ظهر روز جمعه، ۱۴ تیرماه است؛ «خانم، آقا، جانِ بچهات کمک کنید، من هم مادرم»، اینها را گفته و یک ۵ هزار تومانی دشت میکند. کمی چادر را از روی خود کشیده و نگاهی به دور و بر خود میاندازد؛ از دور متوجه خانوادهای میشود؛ باز شروع به آه و ناله کردن میکند و یک ۲ هزار تومانی از آن خانواده میگیرد و حتی بعد رفتن آنها غُر زده و از پول کمی که دادهاند، گلایه میکند. زن میان سالی با شنیدن جمله «جانِ بچهات کمک کنید، من هم مادرم»، مکثی میکند و از داخل کیفش چند اسکناس هزار تومانی کف دستش میگذارد و آرام آرام دور میشود. دو جوان از جلویش رد میشوند؛ یکی از آنها میگوید مگر تبریز شهر بدون گدا نیست؟ دیگری با پوزخندی پاسخ میدهد که بفرما! این هم گدا، در همین حال یک ۵ هزار تومانی به دست آن خانم میدهند. زن و مرد میان سالی که ظاهرا گردشگر هستند چند لحظه با شنیدن آه و ناله زن متکدی کنارش میایستند، به زبان فارسی با هم صحبت میکنند؛ در این حال مرد میانسال دستش را در جیبش برده و یک اسکناس ۵۰ هزار تومانی را از بین اسکناسها درآورده، محترمانه و با طمأنینه میگوید: «بفرمایید خانم، دعایمان کنید». ۱۰ هزار تومانی، ۵ هزار تومانی، هزار تومانی، ۲ هزار تومانی، تعداد زیادی سکه و اسکناس ۵۰ هزار تومانی میزان پولهای دشت شده این خانم در ۳ ساعت نشستن در آن پیادهرو بود؛ نه جایش را تغییر میداد و نه صحبت اضافی میکرد ولی با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت که بیش از ۱۰۰ هزار تومان پول در مدت زمانی که من آنجا بودم، به دست آورد. عقربههای ساعتم ۱۸:۳۰ را نشان میدهند؛ آفتاب از شدت سوزش خود اندکی کم کرده است، چادر را کمی عقب کشیده و صورتش کمی معلوم میشود، با نگاه به این طرف و آن طرف، بلند شده و خاک چادرش را میگیرد و سپس به گوشهای حرکت میکند. «گدایان بینیاز» در شهر «بدون گدا» او را تعقیب میکنم، مدام پشت سرش را نگاه میکند و بعد از گذشتن از میدان ساعت به طرف مقصودیه حرکت میکند؛ داخل کوچه، گوشی اندروید را از جیب مانتواش در میآورد؛ با صدای نه چندان واضح با یک نفر پشت تلفن صحبت میکند؛ از خوب بودن کاسبی امروز برایش تعریف میکند و در آخر هم میگوید تا ۱۰ دقیقه دیگر خودم را میرسانم. پشت سر او حرکت میکنم؛ به خیابان فردوسی میرسیم؛ چندین خودرو کنار خیابان نگه داشتهاند؛ هنوز نگاهم به سمت اوست؛ به یک باره قدمهایش را تند میکند و داخل ۲۰۶ سفید رنگ مینشیند و از دیدگانم دور میشود.تبریز را با برند «شهر بدون گدا» میشناسند، البته چند سالی است که با راهاندازی مرکز ماده ۱۶( مرکز نگهداری و درمان معتادان )، تبریز با عنوان «شهر بدون معتاد متجاهر» نیز شناخته میشود. این عناوین باعث شده تبریز به عنوان الگویی برای سایر شهرها نیز مطرح شود. چندی پیش، معاون استاندار بوشهر گفته بود: «الگوی ما تبریز است؛ باید با همکاری مردم ریشه تکدیگری در جامعه خشکانده شود». بسیاری از مردم به کمک مستقیم و بدون واسطه علاقمندند و کمک به متکدیان را موجب اجر اُخروی میدانند که این شیوه تفکر پدیده تکدیگری را تقویت میکند. به نظر میرسد، این شیوه تفکر در تبریز ضعیف است و فرهنگ تکدیگری در این شهر مثل سایر شهرها نتوانسته رسوخ کند،گواه این امر میزان کمکهای مردمی به نهادهایی چون کمیته امداد، بهزیستی و موسسات خیریهای چون مستمندان است. وقتی نیازمندان واقعی پشت نقاب «گدایان دروغین» گم میشوند به گفته مدیرکل کمیته امداد آذربایجانشرقی، مردم نوعدوست این استان در سال ۹۷، مبلغ ۱۴ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان صدقه پرداخت کردند که بالاترین میزان صدقات پرداختی استان در طول ۴۰ ساله فعالیت امداد به ثبت رسید. محمد کلامی معتقد است: لقب “شهر بدون گدا” برای تبریز افتخار است اما نباید به عنوان هدف نهایی در نظر گرفته شود زیرا اگر هدف بنا بر بدون گدا بودن تبریز باشد عملاً هیچ کاری انجام نمیگیرد، چراکه ایجاد شهر بدون گدا کار سخت و دشواری نیست و با جمعآوری و انتقال متکدیان از مقابل چشم به راحتی میسر خواهد بود که این امر همان پنهان کردن معضل فقر محسوب میشود، از اینرو هدف باید “شهر بدون فقر” بوده و همتمان به آن اندازه باشد. اما طی سالهای اخیر زنان و کودکانی در سطح شهر، سر چهارراهها، پشت چراغ قرمزها و پمپ بنزینها و اتوبوسها مشاهده میشوند که عنوان «شهر بدون گدا» را زیر سوال بردهاند. مسوولان میگویند اینها (متکدیان)، وارداتی هستند و از برخی کشورهای همسایه و استانهای همجوار به تبریز آمدهاند. «گدایان دروغین» البته در بین این متکدیان، افراد بومی هم مشاهده میشوند که از وضعیت مالی مناسبی برخوردارند اما این حرفه انگار با گوشت و پوست آنها عجین شده است. برخی از این زنان متکدی درب منزل شهروندان را میزنند و درخواست کمک مالی میکنند، آنها حتی به قهوهخانهها و رستورانهای سنتی هم سرک میکشند. بازی با احساسات مردم توسط «بازیگران ِ زبردست ِ خیابانی» گداهای معروف تبریز را تقریباً اغلب مردم این شهر میشناسند. مثلاً یکی از معروفترینشان «ظریفه» است. زنی حدودا ۵۵ ساله که در خیابانهای عباسی گدایی میکند. دیگری به «شبنم» معروف است که اغلب در خیابان ولیعصر پرسه میزند. از این قبیل گدایان کم نیستند، کافی است نگاهی تیز داشت و با اندکی تامل پی برد که برخی از این بازیگران زبردست خیابانی از سر نیاز گدایی نمیکنند بلکه از سر طمع و به عنوان شغل گدایی میکنند. در آذربایجانشرقی بیش از ۳۰۰ سازمان غیر دولتی به ثبت رسیده است که ۸۰ درصد آنها به شهر تبریز تعلق دارد. موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز از باسابقهترین و قدیمیترین خیریههای کشور محسوب میشود که با همت عدهای از خیران شهر تبریز و با انگیزه توانمندسازی متکدیان در سال ۱۳۵۲ در تبریز تاسیس شد. با مدیرعامل موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز به گفتوگو مینشینم. محمدصادق نائبی میگوید: «جلوگیری از تکدیگری جزو اهداف اولیه تشکیلات است به طوریکه در سال گذشته، ۲۰۰ اتباع بیگانه با همکاری نیروی انتظامی جمعآوری شد که اغلب آنها پاکستانی بوده و به زبان فارسی صحبت میکردند». او ادامه میدهد: «اتباع خارجی خانهای در سیلاب قوشخانه اجاره کرده و خود را اهل مشهد معرفی کرده بودند و حتی در مراسمهای اهالی آن منطقه شرکت میکردند به طوریکه وقتی آن خانه را پیدا کردیم با بوی نامطبوع و بهداشت ضعیف و وضعیت نامطلوب روبه رو شدیم». وی اضافه میکند: «اگر زودتر وارد عمل نشده بودیم، همه شهر پُر از اتباع بیگانه بود چون احتمال اینکه وصلتهایی در تبریز انجام بگیرد، وجود داشت که این اقدام نیز منجر میشد تا آنها به هیچ وجه این شهر را ترک نکنند». مدیرعامل موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز با اشاره به اینکه الان تعداد کمی از این افراد در تبریز به چشم میخورند، میگوید: «تجهیزاتی از قبیل یک خودروی “ون” و سه خودروی نامحسوس همراه با ۶ نیروی فعال نیروی انتظامی در این راستا به ما کمک میکنند». به تکدیگران کمک نکنید او به خبرنگار ما توضیح میدهد: «در صورت مشاهده و یا تماس با شمارههای تعیین شده، اگر گدایی در خیابان دیده شود آنها را ساماندهی میکنیم؛ اغلب آنها یا از طریق افرادی اجیر شدهاند و یا از شهرستانهایی به تبریز برای گدایی آمدند که بعد از تشکیل پرونده، بلیط برگشت آنها به شهرشان تهیه شده و سوار ماشین میکنیم همچنین افرادی که برای خود تبریز هستند نیز در صورت تائید نیازمندی، تحت پوشش قرار میگیرند». به باور مدیرعامل موسسه خیریه حمایت از مستمندان تبریز، گدایی یک پدیده اجتماعی است و نمیتوان آن را به کل ریشهکن کرد ولی اگر به گدایان کمک نشود و آنها را به موسسه حمایت از مستمندان تبریز معرفی کنند، میتوان مقابله جدی کرد. وی تصریح میکند: «ما به دنبال حل مشکل به صورت منطقی و علمی هستیم، چراکه معتقدیم با بگیر و ببند هیچ مشکلی حل نمیشود». نیکوخصلت عضو شورای شهر تبریز نیز میگوید: «با برند “تبریز شهر بدون گدا” موافق نیستم زیرا وقتی میگوییم “بدون گدا” تمرکز همه بر روی گداها میشود و طبق قانون تاثیر تفکرات بر وقایع احتمال افزایش تعداد گداها وجود دارد». یک جامعه شناس در این رابطه به خبرنگار ما میگوید: «تبریز از سالها پیش به عنوان شهر بدون گدا معروف است و این لقب را با زحمات زیادی به دست آورده است، البته باید از منظر دیگر نیز به این موضوع نگاه کرد که اگر تبریز شهر بدون گدا است این بدان معنا نیست که تبریز فقیر ندارد». هدف مبارزه با فقر باشد نه فقیر! سعید بیات اضافه میکند: «شعار جهانی بر مبنای مبارزه با فقر است نه فقیر، از اینرو تبریز نیز باید با این دیدگاه پیش برود و اگر در رهگذری شاهد گدا و یا تکدیگرهایی هستی، این به همان معنا است». این جامعه شناس میگوید: «البته اگر تکدیگران را از نظر ریشهای مورد بررسی قرار بدهیم، اغلب آنها از شهرهای دیگری به شهرهای بزرگ میآیند ولی برخی از آنها نیز وجود دارند و از سوی مافیا اجیر شدهاند». او ادامه میدهد: «یکی از شگردهای گدایان خیابانی که به درب منازل میآیند، به خاطر بررسی خالی بودن یک منزل است و معمولاً اکثر دزدیها از این طریق انجام میشود». به گفته این جامعهشناس، نباید به گداها پولی پرداخت شود بلکه باید آنها را به موسسات خیریه و یا سازمانهای مردمنهاد و یا ادارههایی از قبیل بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی(ره) معرفی کرد. به باور بیات، وضعیت تبریز از لحاظ نبود تکدیگر در شرایط بسیار مطلوبی قرار دارد اما در شهرهای بزرگی از قبیل تهران و مشهد وضعیت بسیار اسفناک است. او همچنین میگوید: «یکی از نابهنجاریهای اجتماعی که نمایی از بحران در ساختار جامعه را نشان میدهد مسئله تکدیگری محسوب میشود، افزایش و کاهش این پدیده اجتماعی به معنای وضعیت پایدار و ناپایدار جامعه از نظر فرهنگی و اجتماعی است، به این معنا که موضوع تکدیگری تنها یک پدیده و معضل اقتصادی و مرتبط به بحران در این حوزه نیست، بلکه ارتباط تنگاتنگ و استواری با مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه دارد». قانون چه میگوید؟از لحاظ قانونی مطابق ماده ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی «هر کس تکدی یا کلاشی را پیشه خود قرار دهد و از این راه امرار معاش کند و یا ولگردی کند، به حبس از یک تا سه ماه محکوم خواهد شد». گدایی، شغل یا نیاز؟فرق زیادی بین فقیر و گدا وجود دارد، فقیر کسی است که زیر خط فقر زندگی میکند و به ندرت دست نیاز و گدایی به سوی کسی دراز میکند، حال آنکه که گدا کسی است که ممکن است پولدار هم باشد ولی باز دست گدایی به طرف مردم دراز میکند، تکدیگری نه تنها منظره شهر را به هم میزند بلکه نقابی برای برانگیختن احساسات مردم نیز هست. لکه زشت گدایی بر چهره شهر «بدون گدا» در کنار نهادهای دولتی و غیر دولتی، مردم نیز نقش اثرگذاری در مبارزه با گدایان دروغین دارند، حس نوع دوستی شهروندان باید بهگونهای باشد که نیازمندان واقعی که در هیاهوی این گدایان حرفهای گم شدهاند، طعم شیرین آن را بچشند نه متکدیانی که گدایی را به عنوان شغل انتخاب کردهاند! سهم شهروندان از کمک به متکدیان به هر میزان که باشد، تشویق و ترویج این معضل اجتماعی است. انتهای پیام/۶۰۰۲۷/س