به گزارش تبریز ما، یحیی ذکاء در روز چهاردهم مهرماه سال ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. پدر بزرگش میرزاعلی اعیان از تجار بنام تبریز و پدرش علیالنقی کارمند راهآهن تبریز بود که بعدها به استخدام بانک ملی درآمده بود. خانواده ذکاء با خاندان کلانتر باغمیشه و میرزاابراهیم خان شرف الدوله کلانتر از رجال و دیوان سالاران معروف دوره مظفرالدین شاه و دوران مشروطه خویشاوندی سببی داشتند.
یحیی تحصیلات دوره ابتدایی را در مدرسه رشدیه تبریز که مدیریت آن را رضاقلی رشدیه عهده دار بود به پایان رساند. در ۱۴ سالگی به علت انتقال پدر به پایتخت همراه خانواده عازم تهران شد و پس از دو سال باز به دلیل ماموریت پدر در بانک قزوین، چند سالی را در این شهر گذراند.
بازگشت مجدد خانواده ذکاء به تهران درسال ۱۳۲۱ باعث شد یحیی شعبه ادبی دبیرستان فیروز بهرام را جهت تحصیل انتخاب نماید، دبیرستانی که در آن زمان افرادی چون: ذبیح ا… صفا، پرویز ناتل خانلری، مشایخ فریدنی، محمد جواد تربتی و… دبیران آن بودند. یحیی در این دبیرستان با ایرج افشار آشنا شد و دوستی آن دو تا پایان عمر دوام یافت.
پس از اتمام دوره دبیرستان علاقه به تحقیق در تاریخ او را به سمت دانشکده ادبیات دانشگاه تهران سوق داد و به تحصیل در رشته باستانشناسی پرداخت. در سال ۱۳۳۳ با رتبه اول از این دانشکده فارغالتحصیل شد. وی پیش از استخدام در وزارت فرهنگ و هنر مدتی در کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران به کتابداری پرداخت، ایرج افشار در این باره مینویسد: «یحیی پس از گذراندن دوره نظام در آذربایجان و پیش از این که در وزارت فرهنگ به خدمت درآید مدتی بیش از یک سال در کتابخانه دانشکده حقوق که محمدتقی دانش پژوه و من آنجا میبودیم به تجربه در کار کتابداری پرداخت. روزگار خوبی را باهم گذراندیم اما شور و شوق بی تابانهای که به تحقیق و تجسس در قلمرو تاریخ هنر و عتیقهشناسی و آثارباستانی داشت او را به وزارت فرهنگ کشانید و در آنجا خدمات متعددی را عهده دار شد و ارزشمندی علمی خود را نمودار ساخت.»
ذکاء از سال ۱۳۳۵ وارد عرصه موزه داری ایذان شد، وی به استخدام اداره هنرهای زیبای کشور درآمد که «اداره کل موزهها و فرهنگ عامه» زیر نظر آن فعالیت مینمود، در آن سالها این اداره کل نوبنیاد در محل کاخ ابیض (ساختمان موزه مردمشناسی فعلی در کاخ گلستان) تشکیل شده بود. ذکاء یکسال بعد در سال ۱۳۳۶ با کمک دکتر عیسی بهنام اداره موزهها را در اداره کل مذکور ایجاد نمود، بهنام رئیس و ذکاء کفیل اداره موزهها شد. محمد حسن سمسار در باره حضور موثر ذکاء در اداره کل موزهها میگوید:«آنجا دانشگاه دومی برای من بود، محیط اداره با وجود یارانی چون یحیی ذکاء، محیطی بیشتر آموزشی بود تا اداری، یکی دوسال در آنجا با آموختن و آزمودن همراه بود»
در سال ۱۳۳۷ ذکاء مأموریت یافت موزه هنرهای تزئینی را در تهران راهاندازی نماید. با تلاش خستگیناپذیر وی و یار دیرینش سمسار، موزه هنرهای تزئینی به عنوان اولین موزه هنرهای زیبای کشور در تهران گشایش یافت. موزه هنرهای تزئینی در خیابان چراغ برق و در ساختمانی استیجاری تشکیل یافته بود و هسته اولیه آن را مجموعه ارزشمندی تشکیل میداد که از یک مجموعه دار خریداری شده بود، اشیاء امانی برخی مجموعهداران دیگر نیز بخش عمدهای از موزه را به خود اختصاص داده بود، بنا برقول سمسار موزه هنرهای تزئینی موزهای بود که «با کمترین امکان و بیشترین تلاش برپا شد» یکسال پس از افتتاح موزه، ذکاء به سمت معاونت اداره کل موزهها و فرهنگ عامه برگزیده شد، وی در این دوره نیز خدمات شایانی در عرصه موزهداری ایران و شناسایی و حفاظت آثار تاریخی از خود به یادگار نهاد، محمد حسن سمسار خاطرهای جالب درباره نجات یکی از آثار هنری نفیس این سرزمین توسط ذکاء در این دوره نقل میکند:
«شادروان ذکاء میگفت روزی در اداره کل موزهها (که در کاخ ابیض بود) نشسته بودم که مرد سالخوردهای از در اتاق وارد شد، سلام کرد و لوله کاغذی فرسوده روی میز من نهاد. لوله کاغذ را باز کردم و با چیزی روبرو شدم که نمیتوانستم باورکنم. آبرنگی بی مانند و پرکار از صنیعالملک بود. با دودلی از او پرسیدم که آن را چگونه به دست آورده است. با صداقتی که نمیشد در آن تردید کرد گفت: ماترک آقا را فرزندانش تقسیم میکردند. این لوله کاغذ هم که در میان کاغذ پارهها و دفاتر آقا بود به من رسید، همین و بس٫ همان لوله کاغذ فرسوده که چشم کارشناس شادروان ذکاء شناخت و دست کاردان مرحوم یحیی تقوی آن را مرمت کرد امروز یکی از نفایس آثار کاخ گلستان است»
وی درسال ۱۳۴۱ به ریاست موزه مردمشناسی رسید. این موزه یکی از نخستین موزههای ایران محسوب میشود که در سال ۱۳۱۷ توسط دکتر عیسی بهنام بنیاد یافته است. ذکاء در مدت چهار سال ریاست بر موزه مردمشناسی، به ایجاد آرشیو عکس موزه، سامان دادن به مطالعات مردمشناسی، تشکیل گروههای مردم شناسی، جمعآوری اسناد و مدارک از سراسر کشور و… پرداخت. در خلال این دوره در سال ۱۳۴۴ به همراه دکتر تشینگام سر باستانشناس موزه انتاریو کانادا و زنده یاد دکتر عزت ا… نگهبان کار سند گذاری و بررسی جواهرات موزه جواهرات ملی ایران را نیز به انجام رساند. او درسال ۱۳۴۵ ریاست انتشارات ادارات کل باستانشناسی و فرهنگ عامه و موزهها و حفظ بناهای تاریخی را عهده دارشد، از سال ۱۳۴۷ به مدت حدود یک سال رئیس کتابخانه ملی ایران بود و از سال ۱۳۴۹ مشاور وزیر فرهنگ و هنر بود تا آنکه در سال ۱۳۵۷ از خدمات دولتی بازنشسته شد. ذکاء پس از بازنشستگی نیز به فعالیتهای تحقیقی و پژوهشی میپرداخت، تالیف حدود ۱۰ عنوان کتاب دیگر و شرکت در کنگرههای علمی داخلی و خارجی از جمله این فعالیتهاست. در سال ۱۳۷۸ همایش هنر و معماری ایران در دوره قاجار در دانشگاه لندن برگزار گردید و ذکاء به همراه ایرج افشار، محمدحسن سمسار و چند تن دیگر در این گردهمایی علمی شرکت کرد، و این سفر آخرین سفر قبل از درگذشت وی بود. یحیی ذکاء پس از تحمل رنج بیماری، سر انجام در روز چهارشنبه بیست و هشتم دی ماه ۱۳۷۹در ۷۷ سالگی به دیار باقی شتافت.
او در برنامهریزی و راهاندازی چندین موزه نقش داشت و براین اساس میتوان او را یکی از بنیان گذاران موزه در ایران نامید. ذکاء در بخشی از نوشتاری که به سال ۱۳۷۴ در ماهنامه کلک انتشار یافته در این خصوص مینویسد:
«باید اذعان نمایم که من شخصا با علاقهای که به آثار و هنر میهن خود دارم نزدیک به چهل سال است در شناخت و شناسانیدن گوشههایی از آن کوشیده و رنج برده ام و بر اثر تلاشها و کوششهایم موزههای: هنرهای تزئینی، آبگینه و سفالینههای ایران، نگارستان و رضا عباسی تاسیس شده است.»
از طرفی وی به عنوان یکی از خبرهترین کارشناسان اموال فرهنگی در کشور مطرح و در شناخت نقاشیهای دوره قاجار استادی مسلم بود، نوشتههایی که وی در باره محمد زمان، صنیعالملک، محمود خان ملکالشعراء و اسماعیل جلایر منتشر کرده همه در حکم مرجع و مورد استناد است. جایگاه مرحوم ذکاء در امر شناسایی و ارزیابی آثار تاریخی و هنری موجب شد موقعی که هاتن ـ مجموعه دار امریکایی دارنده شاهنامه تهماسبی ـ قصد کرد آن نسخه را بفروشد و به ایران پیشنهاد خرید داد، ذکاء ماموریت یافت به امریکا سفر کند و نسخه را بسنجد و ارزش آن را به قلم آورد.
ذکاء هرگز از امر پژوهش به عنوان یکی از ارکان اصلی علم موزه داری و یکی از رسالتها و کارکردهای موزه غفلت نورزید. سلسله مقالات منتشرشده توسط وی در نشریاتی چون: «نقش و نگار» و «هنر و مردم» که عمدتاً حاصل پژوهشهای وی در زمینه آثار موجود در موزهها و مجموعههای تاریخی و هنری ایران بود، موید این مطلب است. از میان تالیفات وی نیز کتابهای: راهنمای موزه هنرهای تزئینی (۱۳۳۸)، موزههای ایران (۱۳۴۵ با همکاری محمدحسن سمسار)، تاریخچه ساختمانهای ارک سلطنتی تهران و راهنمای کاخ گلستان (۱۳۴۹)، گوهرها ( ۱۳۵۶)، آثار هنری ایران( ۱۳۵۷با همکاری محمدحسن سمسار )، مینیاتورهای مکتب ایران و هند، احوال و آثار محمد زمان ( ۱۳۷۳)، تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران ( ۱۳۷۶)، هنر کاغذ بری در ایران (۱۳۷۹)، زندگی و آثار استاد صنیعالملک (۱۳۸۲) و… با موضوع موزهها و آثارتاریخی و هنری ایران تالیف شده اند.او علاقه وصفناپذیری به زادگاهش تبریز داشت در جایی مینویسد:«تبریز زادگاه من است، خانواده ام از بومیان این شهرند، تا آنجا که آگاهی دارم نیاکانم از پانصد سال پیش در این شهر زیسته و درخاک آن خفتهاند، بخشی از زندگانیم درآن سپری شده است. از آغاز سالهای جوانی بر آن بوده ام که آنجا را خوب بشناسم و از پیدایش و نام و سرگذشت و پیشامدهایش نیک آگاه گردم، در این راه هرچه بیشتر جستهام، بیشتردلبستهتر گشتهام» همزمان با تشکیل موزه آذربایجان در تبریز، که به همت شادروان علی دهقان (مدیرکل وقت فرهنگ) و پس از برگزاری نمایشگاه موقت در کتابخانه ملی شهر به سال ۱۳۳۸ در محل دبیرستان نجات تبریز گشایش یافته بود، ذکا ء مسئولیت موزه هنرهای تزئینی و ریاست اداره موزههای اداره کل موزهها و فرهنگ عامه هنرهای زیبای کشور را عهدهدار بود. وی در اولین بازدید خود از موزه آذربایجان به تاریخ بیستم مردادماه ۱۳۳۸ در دفتر یادبود موزه مینویسد:
«یکی از خوشوقتیهای این سفرم ملاحظه موزه ملی آذربایجان و غرفه مخصوص مشروطیت بود. امید است این اساس فرهنگی و آموزشی که در ضمن افتخارات گذشته این سرزمین را نشان میدهد و به همت جناب آقای دهقان و عدهای از همشهریان عزیز بنیاد یافته است روز بروز توسعه یافته و به طرف کمال سیر نماید و سایر همشهریان و دوستداران آثار باستانی تاریخی و ملی از هیچگونه کمک و یاوری در راه تکمیل موزه مضایقه ننمایند تا رفته رفته مبدل به یک مؤسسه آبرومند و مفیدی گردد»
دومین یادداشت ذکاء در این دفتر مربوط به دهم خردادماه سال۱۳۵۳ میشود و مضمون آن بدین قرار است:اینک که برای چندمین بار از موزه آذربایجان دیدن میکنم بسیار خوشوقتم که پیشرفت آن را به چشم میبینم. امیدوارم این موزه روز به روز در راه تکامل و ترقی گام بردارد و به حدی برسد که شایسته شهری چون تبریز که از شهرهای باستانی و سنگرگاه فرهنگ و تمدن ایران عزیز است باشد.
——————————————————-
مهدی بزاز دستفروش_ مدیر موزه های استان