بخش اول : دین
یکی از پدیدههای اجتماعی که در فرآیند تعاملی با جامعه بر آن تاثیر میگذارد و از آن متاثر میشود ، دین و دینداری است . در جامعه دینی ایران که قوانین و هنجارهای آن برگرفته از دستورات و ارزشهای دینی است، پژوهش و تحقیقات در حوزه دین و دینداری دغدغه بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان است و کاریست بسیار دشوار و سخت .
دین ، اساسی ترین رکن جامعه است و اگر کارکرد آن مثبت باشد ، کل جامعه را به سمت مطلوبیت سوق می دهد ، اما به دلایلی که در ادامه خواهد آمد ، جامعه ما دچار مسائل مختلف هنجارشکنانه و برخی بیماری های اجتماعی شده است که نقش دین را در زندگی مردم کاهش داده است.
از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
۱ – ارزشهای جامعه اعم از دینی و غیر دینی تغییر کرده اند
۲ – نابرابری ها افزایش یافته و سبب موجب برخی سوء تفاهم ها نسبت به دین شده است
۳ – ارزش ثروت و سرمایه داری در نظر مردم بسیار بالا رفته است و تجملگرایی بر تمامی شئونات زندگی سایه افکنده است .
۴ – به دلیل قرائت های ناثواب و بعضا منفعت طلبانه از دین ، پایبندی های مذهبی تغییر و یا کاهش یافته اند
۵ –ارزش های نمادهای مذهبی ، از جمله چادر ، لباس روحانیت ، نهادهای مذهبی دچار تغییر شده است
۶ – مهم تر از همه ، عدم تطابق قول و عمل برخی از دین شناسان و مروجان دینی ، که خود را تنها نماینده خدا و جانشینان ائمه اطهار (ع) معرفی می کنند ، موجبات سستی مفاهیم دینی را فراهم آورده است .
۷ – بسط و گسترش ایدئولوژی گرایی در سیاست های داخلی و خارجی ، موجبات دین گریزی را فراهم کرده است .
لازم است به این نکته توجه شود که ، تضاد بین مردم و نظام ، مانند بشکه باروت هست که هر لحظه امکان انفجار آن وجود دارد .
برخی مسئولین نظام اسلامی می بایست به تاسی از سیره ائمه اطهار (ع) انتقاد پذیر بوده و نقدهای منصفانه را بپذیرند و در پی حذف منتقد نباشند . اگر روحیه حذف رقبا بر سیاست سایه افکند ، هم دین آسیب می بیند و هم اخلاق . چرا که حکومت ، خود را منتسب به دین متعالی اسلام و ادامه دهنده راه انبیاء و اولیای الهی معرفی می کند و چنین حکومتی نباید از راه اصولی دین و ائمه منحرف شده و عرصه را بر مردم تنگ و تنگ تر نماید . نباید دگم اندیشی و جمود فکری برخی افراد سبب شود ، مردم تصور کنند ، دین و اخلاق فدای خودکامگی زمامداران شده است .
اگر در جامعه ای از منظر مسئولین ” دارندگی ” یعنی قدرت ، بعنوان ” برازندگی ” تلقی شده و همواره قدرت نمایی را نوعی ارزش به حساب بیاورند ، یقینا افول دین و اخلاق زودتر از آنچه که قابل تصور باشد ، رخ می دهد .
شرایط فوق الذکر مسائلی را در جامعه بوجود می آورد که اهم آن عبارتند از :
الف – چنین شرایط سبب بروز انحراف و فساد در جامعه شده و مردم را نسبت به دین و اخلاق متعالی آن بدبین و بی اعتماد می کند .
ب – بر اساس تئوری ” آنومی ” ، چنین شرایطی موجب از هم پاشیدگی شالوده جامعه خواهد شد .
برآیند موارد گفته شده آنست که ، تا موقعیکه پایه های مذهبی در یک جامعه قوی و اعضاء یک جامعه پایبند اعتقادات مذهبی خود باشند ، آن اعضاء با درآمد کم و نیاز شدید ، عموما به فساد و انحراف روی نمی آورد. اگر اعتقادات مذهبی اعضاء یک جامعه رو به سستی بگذارد و در آن حد کاهش یابد که عده زیادی از اعضاء آن جامعه دلیلی برای کنترل خود و پرهیز از ” گناه ” نبینند و یا کارهای خلاف را ” گناه ” و نا مشروع نپندارند ، در آن صورت آن جامعه بطور جدی با خطر انهدام روبرو خواهد بود .
مهمترین عواملی که سبب فروپاشی جامعه دینی می شود را چنین می توان برشمرد
_ عملکرد حاکمان دینی و دینداران
عملکرد حاکمان دینی تأثیر بسزایی در دینداری مردم دارد. نهرو در اینباره مینویسد: «جنگ و نزاع ناپیدا میان پاپها در مردم اروپا تأثیر بسیاری به وجود میآورد. وقتی که مردم میدیدند کسانی که خود را جانشین و مظهر خداوند در روی زمین مینامند، چنین رفتاری، دارند طبعاً درباره تقدس و درستی و جدی بودن حرفهایشان به تردید میافتادند.» البته این مسأله اختصاص به حاکمان دینی ندارد بلکه اگر دینداران نیز در رفتارشان دقت نکنند و اصول انسانی و دینی را رعایت نکنند و احیاناً دارای فساد اخلاقی و رفتاری باشند این وضعیت نیز مایه سستی باور جامعه به جایگاه دین در زندگی آدمیان میشود. البته انسان هوشیار و دانا همیشه حساب دین را از دیندار و حاکم دینی جدا میکند و ارزشمندی و نقش ارزشمند دین را بخاطر عملکرد ناشایست پارهای از دیندارانی که به آموزههای دینی عمل نکردهاند نادیده نمیگیرد .
نقش رفتار عملی عالمان دین در هدایت مردم
رفتار و عمل کرد پیامبر گونه عالمان و مبلغان دین نیز در هدایت و گرایش مردم به دین و ارزش ها، تاثیر به سزایی داشته است.هر گاه عالمانی عامل و متعهد در منطقه، شهر و جامعه ای وجود داشته باشند، به طور محسوس، مردم به سوی دین و عمل به احکام دینی گرایش می یابند و علاقه مندی و پایبندی مردم به دین و ارزش ها مشاهده می گردد . به همین سبب عمل کرد کسانی که به عنوان متولیان دین شناخته می شوند – به ویژه عالمان دین – در تقویت جایگاه دین و یا تضعیف آن، نقش و تاثیر اساسی دارد .
دین ، پیام آور محبت و هدایت برای انسانهاست . اساس دین ، با خشونت سازگار نیست و برای گسترش و تبلیغ آن ، هیچ گاه توصیه به خشونت نمی کند . اگر به نام دین، خشونت صورت گیرد و کسانی که منتسب به آیین و دینی هستند، در این عرصه گام نهند و اعمالی خشن و ظالمانه به نام دین و دین داری انجام دهند، چهره دین بر خلاف واقعی که دارد نمایانده می گردد و آسیب جدی به دین و دین داری وارد می گردد و موجب تضعیف پایبندی مردم به دین و مانع گرایش آنان به دین می شود.خشونت ورزی و تندخویی از جانب متولیان دین و مبلغان دینی و کسانی که در نظر مردم مرتبط با دین هستند، می تواند مانع هدایت مردم گردد و سبب نفرت و هراس در دل آنان و گریز مردم از دین و امور دینی و مذهبی می شود .
دین باید با برهان و استدلال، تبیین و تبلیغ شود و با علم و عقل، ناهمگون و متضاد نباشد. یکی از علل دین گریزی این است که برخی از دین داران، دین را نامعقول جلوه می دهند و یا نمی توانند از دین و آرمان های دینی، معقول و منطقی دفاع کنند؛ این خود سبب می شود که گروهی جذب دین نشده، به خاطر پاره ای از مسائل نابخردانه و استدلال های نادرست، از دین بگریزند
در جامعه امروز، مبلغ دین باید دوست داشتنی و مردمی باشد و افزون بر آن بتواند با گفتار و ارائه دلیل های روشن و خردپسند، مولفه های ارزشی را به همه مردم – به ویژه جوانان – بباوراند. این کار، تا اندازه ای کاری کلامی است و تبحر در این علم، برای یک مبلغ دین لازم است. باید برای دستورات دین و فرامین الهی، دلیل های استوار عقلی و وجدانی باز گفت تا انسان هایی که دارای فطرت و سرشت پاک هستند و آنهایی که در پی حقیقت می باشند، واقعیت دین را بیابند. باید دین را از وجود برخی مطالب خرافی و ضد عقلی – که روح شریعت و دین آنها را بر نمی تابد – پاک کردن و مردمان را آگاه ساخت که اینها مطالبی نادرست است و ساحت دین از این خرافه ها منزه است .
یکی از ویژگی های اسلام ، عقلانی بودن آن می باشد .این امر سبب شده تا بسیاری از مفتکران به این دین گرایش یابند و مسلمانان شوند .
دانشمندان درباره علل گسترش اسلام در جهان، علمی و عقلانی بودن اسلام را یکی از عوامل نشر بر شمرده و گفته اند :
نفوذ فکری و عقلانی اسلام بر طبقه روشن فکر به اندازه ای عمیق و وسیع شد که در سال ۹۳۶ میلادی، شورای روحانی مسیحی تولد و تشکیل شد تا به مسئله چگونگی و وسایل جلوگیری از نفوذ اسلام بر مسیحیان و مسیحیت رسیدگی نماید و از تمایلات مسیحیان به اسلام و مسلمانان جلوگیری به عمل آورد.
امروز مردم از دین و دین داران مطالب معقول می خواهند و خواهان دستورهای مفید برای تهذیب و اصلاح اعمال و سعادت زندگی خویش هستند؛ اما متاسفانه گاهی برخی از کسانی که خویش را پیرو اسلام می دانند، سخنان و گفتاری بر زبان می رانند یا مطالبی می نویسند که سازگاری با دین نداشته، چهره دین را چهره ای غیر عقلانی جلوه می دهد .
ناتوانی در بیان مفاهیم متعالی دین و کوتاهی در تبیین مفاهیم دینی، از جمله آفاتی است که دین و دین داری را تهدید می کند.اگر مبلغان دین و متولیان امور دینی نتوانند مفاهیم دینی را به گونه ای رسا و در قالب های صحیح ارائه کنند، موجب آسیب پذیر شدن مردمان در عرصه دین داری می گردند .
اعتقاد دینی و ایمان چیزی نیست که با اکراه و اجبار و یا شدت و غلظت صورت گیرد؛ بلکه چون از سنخ دل د
ادگی و پیوند قلبی با جلوه رحمانیت خداوند – یعنی دین – است، باید با شناخت، استدلال، اختیار و انتخاب آگاهانه همراه باشد و اصولا در اموری که با قلب و جان انسان سروکار دارد،اکراه و اجبار بی معناست.
استاد مصطفی ملکیان در کتاب ” مشتاقی و مهجوری ” شش سنجه و معیار برای جامعه اخلاقی در نظر می گیرد ، که عبارتند از :
_ صداقت – یعنی ظاهر و باطن آدمی دقیقا بر یکدیگر انطباق داشته باشد و این به معنای نفی ریاکاری ، تزویر و فریبکاری است .
— احسان – یعنی من شما را خودم فرض می کنم ( نه به معنای بخشش مالی )
_ تواضع – یعنی من خودم را شما فرض می کنم
_ عدالت – به این معنا که ، من تا آنجا که تشخیص دهم ، حق کسی را ضایع نکنم
_ حقیقت طلبی – یعنی هیچ انسان ، دین ، مذهب ، فرهنگ ، تمدن ، قوم ، ملیت ، سلیقه و گرایشی را فوق حقیقت تلقی نکنیم ، یعنی هیچ چیز تعبد بی دلیل نداشته باشیم و فقط و فقط در خدمت حق و حقیقت باشیم .
_ انسان دوستی . همه انسان ها را دوست داشته باشیم .
باید به این موضوع اذعان داشت ، که ما از لحاظ اخلاقی ، یک جامعه پیشرفته نیستیم و انحطاط اخلاقی ما به هیچ وجه کمتر از انحطاط سیاسی و یا کمتر از عقب ماندگی اقتصادی ما نیست . فضای فعلی جامعه از حیث اخلاق اصلا مطلوب نبوده و آن دلایل متعددی دارد که مجال پرداختن بدان ها نیست .
ادامه مبحث اخلاق معمولا به آغاز بحث های معنویت منجر می شود و چون دایره بحث معنویت هم بسیار گسترده است و می طلبد که یک نوشته جدا و کامل باشد تا حق مطلب ادا گردد ، لذا باقی بحث اخلاق را به پایان می بریم و در فرصت مقتضی ، از معنویت نیز سخن خواهیم گفت .
تا زمانیکه دین گروگان عده ای قدرت طلب و منفعت جو باشد روند نابودی عقاید همچنان ادامه دارد. من از سوی عده ای مزاحم فاسد و شرور به سرکردگی یک جانباز چندین سال مورد مزاحمت قرار گرفته ام تا مجبور به ترک محل شوم ( بدلیل اعتراض به گشودن غیرقانونی کارواش که فضای کافی برای حتی یک خودرو نداشت) اما با انهمه درخواست کمک ۱۱۰ و دادگاه هیچ نتیجه ای نگرفتم و پلیس در حمایت از مجرمین که از وابستگان شان میباشند برگ استشهاد را از روی پرونده برداشت۱ من دیگر نه به نظام بلکه به خدا هم امیدی ندارم و تاسف میخورم با انهمه شور و هیجان در تظاهرات شرکت و در جهاد خدمت کردم و به امید تحقق مدینه فاضله نشستم! اما یک حقیقت مشخص شد که عدالت یک شعار فریبنده اما تحقق ناپذیر است.
دنیاطلبی و کم رنگ شدن اعتقادات و فراموش کردن مرگ و یک شبه رفتن راه صد ساله و قانون شکنی و قانون گریزی و فساد عوامل نظارتی سبب شده که زندگی در این جامعه جز رنج و اندوه ثمری نداشته باشد.کاش بچه نداشتیم تا غصه اینده انها را نخوریم. متاسفانه کسانیکه مدعی دفاع از دین و کشور بوده و هستند(جانبازان و خانواده شهدا و …) از دیگران بیشتر و حریص تر به دنیا چسبیده اند و با بزرگنمایی عمل خود بلعیدن سرمایه های کشور را حق مسلم خود میدانند. در حضور یک ازاده از یک جانباز مسئول متخلف انتقاد کردم وی با جسارت از وی دفاع و تهدید کرد که حقوقت را فطع میکنیم در حالیکه این فرد از اسلام هیچ نمیداند اما میداند که با دروغپردازی سختیهای دوران اسارت چند ماهه از منفعت بیشتری برخوردا ر میشود. جانبازان باید پرچمدار دفاع از معنویات و اخلاق و قناعت و ایثارگری باشند اما برعکس از همه بدترند.