حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 17 شوال 1445 Thursday, 25 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 11405 تعداد نوشته های امروز : 0×

غبار عزاداری‌ حسینی، روی چشم ما جا دارد

شناسه : 6976 03 اکتبر 2017 - 8:20 210 بازدید

تبریز ما: با پایان دهه اول عزاداری‌های ماه محرم، پاکبانان و عوامل اجرایی خدمات شهری، آماده حضور در برنامه‌های زمستانی می‌شوند. فعال‌ترین و بی‌ادعاترین خدمتگزاران شهر که بی‌هیچ مبالغه و اغراق، نقش اصلی را در توسعه، زیبایی و تکامل شهر دارند. به گزارش تبریز ما، ماه محرم، از جمله دوره‌های سال است که در تقویم […]

غبار عزاداری‌ حسینی، روی چشم ما جا دارد
پ
پ

تبریز ما: با پایان دهه اول عزاداری‌های ماه محرم، پاکبانان و عوامل اجرایی خدمات شهری، آماده حضور در برنامه‌های زمستانی می‌شوند. فعال‌ترین و بی‌ادعاترین خدمتگزاران شهر که بی‌هیچ مبالغه و اغراق، نقش اصلی را در توسعه، زیبایی و تکامل شهر دارند.

به گزارش تبریز ما، ماه محرم، از جمله دوره‌های سال است که در تقویم خدماتی شهرداری، سهم عمده‌ای دارد.  امسال معاونت خدمات شهری و اجرایی شهرداری تبریز، با سازمان‌دهی ۱۵۰۰ پاکبان، برنامه‌های ویژه محرم را در قالب «۱۰ هزار نفرساعت» عملیات بی‌وقفه تنظیف و پاکسازی در دستور کار قرار داده‌است. در سایه حضور کارگران و پاکبانان -که گاه تا پاسی از نیمه‌شب و ساعاتی پس از پایان دستجات حسینی در سطح شهر و در بخش‌های مختلف بازار تاریخی تبریز ادامه داشت- علی رغم افزایش ۲۰ درصدی حجم زباله تولیدی در ماه محرم، شهر ظاهر آراسته و پاک خود را حفظ کرده‌است.

آخرین ساعت عزاداری‌های بازار در یازدهمین روز ماه محرم است. فوج جمعیت سوگوار نوای «ای نورعینیم، منزل مبارک» را یکصدا سر می‌دهند و آرام و قرار ندارند. آخرین نوبت دسته‌ها کم‌کم راهی مظفریه می‌شوند. در میان غلغله عزاداران، سیمای سبز دو پاکبان، به چشم می‌زند. یکی جوان و آن دیگری سن‌و‌سال‌دار. سر‌‌به‌‌زیرند و مرتب گوشه‌و‌کنار را می‌پایند. گاه خم می‌شوند و کاغذ شکلات و کلوچه و ته‌سیگار را از روی زمین برمی‌دارند و در کیسه زباله همراه‌شان می‌اندازند. گاه نیز قامت راست می‌کنند و با آستین دست، عرق پیشانی و اشک چشم‌شان را پاک می‌کنند.

 در فاصله دو دسته عزاداری، سراغ یکی‌شان می‌روم. نامش «ابراهیم» است و  نیروی خدماتی شهرداری تبریز. آخرین سال‌های خدمت را پشت سر می گذارد. به صورت شیفتی و نوبتی در بازار حضور دارند. اما خودش می‌گوید زیاد در قید و بند این نوبت‌بندی‌ها نیست و خدمت در این چند روز عزاداری بازار را توفیقی برای خود می‌داند. «حاج ابراهیم» خطابش می‌کنم و در مورد حال و هوای خدمت در بازار از او می‌پرسم؛ می گوید: این نوبت‌بندی کارگرها خیلی خوب است، اما شاید باور نکنید، بچه‌های خدمات شهری برای کارکردن در بازار، سبقت می گیرد. خیلی اتفاق افتاده که چند نفر با هم، بدون این که متوجه شیفت باشند، دست‌به‌کار می‌شوند. به هر حال، دستگاه حضرت سیدالشهداست و خوبیت ندارد که آدم این‌جا بخواهد از شیفت و کار و حقوق و این جور چیزها حرفی بزند.

این پاکبان که برای چهارمین سال پیاپی، به عنوان نیروی خدماتی در بازار حضور یافته‌است، این‌‌طور ادامه می‌دهد: همه دوست داریم در این دستگاه سهمی داشته‌باشیم. این لطف و کرم آقاست که نصیب‌مان شده تا به قدر لیافت خود، غباری از  زیر پای دسته‌ها و هیئت‌ها پاک کنیم. در این چند روز، تقریباً در جریان تمام نوحه‌ها و انواع دستجات بازار بودم. هر یک حال و هوایی دارند که قابل‌توصیف نیست. شما کدام شغل را سراغ داری که شامل چنین توفیقی شود؟

با حاج مرتضی خداحافظی می‌کنم و سراغ یکی دیگر از پاکبان‌ها می‌رود. جوان است، چشم‌هایش سُرخش، رد خستگی و اشک عزاداری را یک‌جا دارد. خودش را «سعید» معرفی می‌کند. چند سال است که پاکبان شهرداری است. در کنار او، مهمان چای احسان یکی از حجره‌ها می‌شوم. از سعید در مورد سابقه حضور در محرم‌های بازار می‌پرسم، می‌گوید: این دومین مُحرمی است که در بازار حضور دارم. کارکردن در محرم، شور و شوق خاص خود را دارد. خدا را شکر، مردم هم در این چند روزه خوب همکاری می‌کنند. اگر دقت کنید، خیلی کم پیش می‌آید که زباله‌ای روی زمین ببینید. به هر حال، غبار عزاداری‌ ارباب روی چشم ما جا دارد و این افتخار ما پاکبان‌هاست.

این پاکبان جوان ادامه می‌‌دهد: از سه روز قبل از محرم که دسته‌های شاه‌حسین به پیشواز رفتند، ما آماده و پای کار بودیم. این چند شب آخر، بعضاً تا ۳ نصف‌شب بیرون بودیم و لیوان و کاسه و بشقاب‌های یکبار مصرف را جمع می‌کردیم. این آشغال‌ها طوری‌اند که وقتی راه جوی‌ها را بگیرند، موقع باران، مصیبتی می‌شوند که خدا نکند. برای همین، هر شب تا آخرین نظارت‌هایی که صورت می‌گرفت، باقی می‌ماندیم و کار می کردیم.

گپ‌وگفت ما به سر می‌رسد و  لباس سبز و چشم‌نواز دو پاکبان در میان عزادارن سیاه پوش، آرام‌آرام گم می‌شود. پاکبانانی که همیشه در حاشیه‌اند و کارشان کمتر به چشم می آید. اما آن‌جا که محفل اهل بیت(ع) باشد، بالا و پایین و حاشیه، معنی و مفهومی ندارد. زمین آب و جارو شده و مهیای حضور دسته بعدی است. دسته بعدی وارد مظفریه می‌شود و فریاد «یاحسین» صحن و سرا را فرا می‌گیرد.

[ad_2]

منبع : shahryarnews

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.