یکشنبه, ۲ آذر ۱۴۰۴ /
31734
۰۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۴
600 بازدید
۰

درخواست یک راننده تاکسی از مسافرانش در تبریز! / مسافرکشی با طعم خیرات

درخواست یک راننده تاکسی از مسافرانش در تبریز! / مسافرکشی با طعم خیرات   از تبریز_کتایون حمیدی: در روزهایی که «خبر ِ بد» به «خبر ِ خوب» برای مخاطبان تبدیل شده و اخبار حاشیه‌ای همواره خبرهای خوب را به حاشیه رانده‌اند، شنیدن و خواندن اتفاق‌های خوب روح هر انسانی را جلا می‌بخشد. در یکی از […]



درخواست یک راننده تاکسی از مسافرانش در تبریز! / مسافرکشی با طعم خیرات

  از تبریز_کتایون حمیدی: در روزهایی که «خبر ِ بد» به «خبر ِ خوب» برای مخاطبان تبدیل شده و اخبار حاشیه‌ای همواره خبرهای خوب را به حاشیه رانده‌اند، شنیدن و خواندن اتفاق‌های خوب روح هر انسانی را جلا می‌بخشد. در یکی از عصرهای پاییزی و بعد از یک روز کاری دربست می‌گیرم تا زودتر به مقصد برسم؛ سوار یکی از تاکسی‌های زرد رنگ می‌شوم، مسیرم را به راننده می‌گویم، زمزمه‌ای از مداحی به گوش می‌رسد؛ غرق در شنیدن صدای مداحی تُرکی و تماشای زیبایی غروب در آسمان تبریز بودم که ناگهان نوشته‌ روی صندلی عقب تاکسی، توجهم را به خود جلب کرد. «مسافر محترم، در صورت به همراه نداشتن وجه کرایه نیازی به عنوان کردن موضوع به راننده نیست؛ شما می‌توانید پس از رسیدن به مقصد، خودرو را ترک کنید و صلواتی به روح پدر و مادرم بفرستید». همه ما بارها شاهد درگیری لفظی و نزاع مسافران با برخی رانندگان تاکسی بر سر کرایه بوده‌ایم؛ اتفاقی که شاید برای خودمان نیز پیش آمده باشد.حال در این جامعه پُرتنش که مردم در انواع مشکلات غوطه‌ور هستند، این سوال پیش می‌آید که چگونه فردی پیدا می‌شود با نذر صلوات، مسافرکشی کند؟ چند دقیقه‌ای روی متن نوشته شده متمرکز می‌شوم و از آقای راننده می‌پرسم: «آیا این نوشته شامل دربستی‌ها هم می‌شود؟».با خنده می‌گوید: «دربستی‌ها باید دو صلوات به روح پدر و مادرم بفرستند».   آقای راننده حکایت جالبی دارد؛ روایتی از روزهایی که وقتی سر کلاس مدرسه از او می‌پرسیدند، بزرگ که شدی می‌خواهی چه کاره شوی؟ او از همان دوران کودکی علاقه داشته است تا به مردم کمک کند و یا چگونه از پشت فرمان تریلی به تاکسی زرد قناری رسیده است. حسین جلیلی،۵۰ سال دارد و تحصیلاتش دیپلم نظام قدیم است؛ دو دختر دارد و اخیرا نیز صاحب دو نوه دوقلو شده است‌.او روزی حدود ۱۲ ساعت یا بیشتر کار می‌کند، ۷ صبح از خواب بیدار می‌شود و استارت ماشین‌اش را با بسم‌الله می‌زند و از همه اقشار مسافر سوار و پیاده می‌کند. خودش که می‌گوید، پس از تجربه انواع و اقسام شغل‌ها، در نهایت راهی جاده‌ها شده و کالا از این شهر به آن شهر جابه جا می‌کرده اما بعد از اینکه دختر کوچکش متولد می‌شود، تصمیم می‌گیرد تا جاده را رها کرده و با یک تاکسی، خرج زن و بچه‌اش را دربیاورد. او همانند دیگران، پیچ و خم زندگی را با سعی و تلاش رد کرده و بالا و پایین، سرد و گرم و سختی و شادی زیادی را چشیده است اما  همواره سعی می‌کند تا به خاطر داشته‌هایش شاکر خدا باشد؛ یک راننده تاکسی ساده که درآمدش را بخور و نمیر نمی‌داند بلکه برکتی از سوی پروردگار عنوان می‌کند.    اما ماجرای نوشته روی صندلی عقب به روزهایی برمی‌گردد که پدر و مادر آقای جلیلی به فاصله کم از هم فوت می‌کنند و او به فکر احسانی جاویدان می‌افتد ولی نه پول درست و حسابی داشته و نه املاک و طلا برای نذری. حسین آقا روزی با خود فکر کرده و داشته‌هایش را بالا و پایین می‌کند و فکری به ذهنش می‌رسد و با نوشتن این متن دست به یک کار اساسی می‌زند. حال مدت‌هاست که این کاغذها روی صندلی عقب تاکسی زردرنگ خودنمایی می‌کند. او در مورد واکنش مردم می‌گوید: «برخورد مردم متفاوت است، برای برخی‌ عجیب است و برای برخی‌ها سوالاتی ایجاد می‌شود؛ حتی عده‌ای از سر امتحان کردن من، پول نمی‌دهند و خودرو را ترک می‌کنند و بعدا پول می‌دهند؛ بعضی‌ها هم تشویق کرده و حتی پول اضافی هم می‌دهند ولی افرادی زیادی هم سوار شده‌اند و وجهی نداده‌اند». آن‌گونه که این راننده خیرخواه تعریف می‌کند، زنان و مردان میانسال، کارگران ساختمانی، نوجوانان و برخی دختران دانشجو بیشترین صلوات را برای روح والدینش فرستاده‌اند. از او می‌پرسم وقتی مسافر نیازمندی را بدون کرایه به مقصد می‌رسانید، چه احساسی در وجودتان زنده می‌شود؟که در پاسخ می‌گوید: «کسی طعم و مزه چیزی را نچشیده باشد درک آن برایش سخت است، به نظرم هیچ لذتی در دنیا بالاتر از این نیست که دست افراد نیازمند را بگیریم و اندکی از مشکلاتشان را مرتفع کنیم».آقای راننده حتی از قسط‌های تهیه جهیزیه دخترش و بعدا سیسمونی نوه‌های دوقلویش نیز برایم تعریف می‌کند ولی پایان همه جملاتش را با شکر خدا به اتمام می‌رساند.  او معتقد است که زندگی دو روز است و اگر دست کسی را بگیریم خدا نیز دست ما را خواهد گرفت؛ اگر عیب کسی را نگوییم؛ خدا نیز عیب ما را عیان نخواهد کرد و اگر نیکی کنیم این نیکی ما، توشه آخرتمان خواهد شد. آقای جلیلی می‌گوید: «من در خانواده پرجمعیتی بزرگ شده‌ام و حلال و حرام سرم می‌شود، پدرم همیشه کار می‌کرد تا شکم ما را سیر کند؛ الان هم شکر می‌کنم که شغل خوبی برای درآوردن یک لقمه نان حلال دارم و  همسرم نیز زنی بساز، مهربان و قدرشناس است». او ادامه می‌دهد: «الان چشم پدر و مادرمان به دست ماست و نباید با یک کار ناشایستی فحش برای آنها بخریم؛ من هم تلاش می‌کنم تا با این کارم دعای خیری به پدر و مادرم برسد». حسین آقا، آرزوی دیگری هم دارد؛ او می‌خواهد تا با تاکسی‌اش به زائران اربعین حسینی و امام رضا (ع) خدمت‌رسانی کند و آنهایی که نیاز به ماشین دارند را به رایگان برساند ولی به قول خودش جامانده از کاروان حسینی است و هنوز آقا او را نطلبیده. دیگر به انتهای مسیر رسیده‌ایم، از تاکسی پیاده می‌شوم و از او تشکر کرده، کرایه‌ام را حساب می‌کنم.  «دخترم با دو صلوات به روح پدر و مادرم مهمان من باش». این را می‌گوید و گاز می‌دهد و از من دور می‌شود. انتهای پیام/۶۰۰۲۷/س

منبع

منبع خبر «» است و آژانس خبری تحلیلی تبریز ما – اخبار سیاسی تبریز – اخبار اجتماعی تبریز – اخبار ورزشی تبریز – اخبار تراختور – اخبار فرهنگی تبریز – تبریز خبر در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر می‌دانید، خواهشمند است کد ( 31734 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره  0989142578922  پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه آژانس خبری تحلیلی تبریز ما – اخبار سیاسی تبریز – اخبار اجتماعی تبریز – اخبار ورزشی تبریز – اخبار تراختور – اخبار فرهنگی تبریز – تبریز خبر مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
8 سال پيش [ 59675 بازدید ]
8 سال پيش [ 34854 بازدید ]
8 سال پيش [ 20159 بازدید ]
6 سال پيش [ 19741 بازدید ]
5 سال پيش [ 13466 بازدید ]
8 سال پيش [ 13201 بازدید ]
8 سال پيش [ 12078 بازدید ]
6 سال پيش [ 10359 بازدید ]
8 سال پيش [ 9788 بازدید ]
7 سال پيش [ 9211 بازدید ]
6 سال پيش [ 8814 بازدید ]
4 سال پيش [ 8554 بازدید ]
4 سال پيش [ 8090 بازدید ]
5 سال پيش [ 7447 بازدید ]
7 سال پيش [ 7416 بازدید ]
3 سال پيش [ 7284 بازدید ]
4 سال پيش [ 7104 بازدید ]
4 سال پيش [ 7081 بازدید ]
5 سال پيش [ 7056 بازدید ]
3 سال پيش [ 6087 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 403 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 514 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 492 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 394 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 396 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 506 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 393 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 385 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 500 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 328 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 365 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 350 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 311 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 352 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 360 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 321 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 323 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 323 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 312 بازدید ]
عصر تبریز 26 روز پيش [ 165 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 5 سال پيش [ 623 بازدید ]
عصر تبریز 4 سال پيش [ 425 بازدید ]
عصر تبریز 5 ماه پيش [ 121 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 6 سال پيش [ 446 بازدید ]
عصر تبریز 5 سال پيش [ 362 بازدید ]
عصر تبریز 5 سال پيش [ 415 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 5 سال پيش [ 413 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 6 سال پيش [ 566 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 6 سال پيش [ 518 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 5 سال پيش [ 471 بازدید ]
عصر تبریز 5 سال پيش [ 400 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 8 سال پيش [ 968 بازدید ]
عصر تبریز 5 سال پيش [ 336 بازدید ]
عصر تبریز 4 سال پيش [ 297 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 6 سال پيش [ 389 بازدید ]
عصر تبریز 11 ماه پيش [ 175 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 6 سال پيش [ 357 بازدید ]
تبریز من 4 سال پيش [ 498 بازدید ]
آژانس خبری تبریز ما 6 سال پيش [ 464 بازدید ]
تبریز من 4 سال پيش [ 966 بازدید ]

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرتان را بیان کنید