به گزارش تبریز ما، هر چند که این عشق فقط مختص شیعه نیست، در این روزها، سنی و مسیحی و یهودی هم در جمع عاشقان حسین و نهضت آزادگی اش دیده می شوند که با پای پیاده می خواهند به نوعی عرض ارادت کنند.
این چه رازی است که هر اربعین، جمعی عاشق را، از میانه سرگردانیهای روزگار دنیایی، روانه بهشت روی زمین می کند. موکب ها حال هوای خاصی دارند، عشق و ارادتی که به اباعبدالله دارند، همه را به صف کرده و دکتر و مهندس و کارگر و همه و همه با یک هدف مشترک، مال و جان و توان خود را در جهت خدمت به زائرین اربعین صرف کرده اند. در کنار موکب های عراقی که معنای جدیدی به کلمه «سخاوت» در راه اهل بیت بخشیده اند، موکب های ایرانی هم مانند نگین انگشتری در این راهپیمایی میلیونی خودنمایی می کنند.
هر کدام از موکب ها نماینده قشر عظیمی از ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت هستند که با همت والا و پشتیبانی مردمی توانسته اند خیمه ای از خیمه های خادمی را برپا کرده و غبار کفش و پای زائران را توتیای چشم خود کنند.
قدم به قدم پیش می روی و موکب ها را نظاره می کنی، صدایی از دور شما را به سمت خود جلب می کند، نوای زینب، زینب و نوای نوحه های ترکی و آذری ۳ کیلومتر مانده به حرم حال و هوای خاصی را به اواخر راهپیمایی بخشیده است.
عمود ۱۳۹۴ را تعریفش را شنیده ام، عشق حسین است که از هزاران کیلومتر دورتر و از تبریز این خادمان و موکب را به اینجا آورده و چه توفیقی بالاتر از این که خاک پای زائرین اباعبدالله را توتیای چشم خود کنند.
وقتی می رسم، می بینم خادمانی بی ادعا پای آنهایی را که در جاده عاشقی تاول میزند مرهم می کنند، دیگر اعضای این موکب ساده ولی باصفا هم از وقتی آمده اند و در هر حال که می بینیشان تلاش میکنند گمنام بمانند و در کمک به دیگران پیشی بگیرند. از راهنمایی زائران گرفته تا خدمات پزشکی، ماساژ، خیاطی، امانت داری، داروخانه، صبحانه، نهار، شام، واکس، پاکسازی مسیر، پاسخگویی به مسائل شرعی و برگزاری مراسم شاه حسین گویان همه در این موکب جمع شده و هر کس به نوبه خود سهمی از این سفره عرض ارادت به آقا اباعبدالله بر می دارد و نامش را در صف عشاق حسین(ع) ثبت می کند.
گروهی مخلص برای زائرانی که دل خود را با ارباب گره زده اند و خدمت به زائران را ذخیره دنیا و آخرت خود می دانند. وقتی سراغ تک تک موکب های برپا شده اربعین می روی و سراغی از خستگی می گیری، خبری نیست، چراکه وقتی اینجا میآیند با انرژی دوچندانی که به دست میاورند، خیلی سرحال تر به آغوش خانواده باز می گردند و توشه یکساله را در اربعین ذخیره می کنند.
یکی از خادمین را می بینم که بار خیلیها را به دوش میکشد و به اصطلاح کار راه انداز است. سرش برای خدمت به دیگران درد میکند، خوب که نگاه میکنی اصرار دارد هر جوری شده، با همت و تلاشی مضاعف سهم بیشتری از سفره پربرکت که برایش چیده اند؛ بردارد و این به بهای ساعتها بیخوابی کشیدن است.
خادم دیگری دست به دامان خاندان کرامت شده تا بتواند در این امواج پر خروش و بی انتهای زوار حسینی جایی برای خود دست و پا کند.
از این موکب خادم دیگری میگوید: من کار زیادی نمیکنم برای این زائران، اما خدمت به زوار امام به نمایندگی از مردم تبریز و آذربایجان مزه دیگری دارد و دعای خیر این مسافران پیاده کوی دوست، دلچسب ترین پاداش برای رفع خستگی است.
همه خادمان در طریق الحسین دنبال توشه ای هستند پربار از معنویت تا توفیقی حاصل شود و نشان خادمی را تا ابد بر سینه شان حک کنند و هر سال بر زیر پای زائرین حرم دوست بوسه زنند.
نگارنده: مهدی حسن زاده